یک کوله غم


یک کوله غم

وقتی نبودن، یا که بودن، مثلِ هم باشد همرازِ تو در زندگی، یک کوله غم باشد وقتی که آدم‌های اطرافت، همه دورند تو یک وسیله هستی و قلبت دژم باشد وقتی قفس، تا پر کشیدن از شبِ تاریک تنها هوای سمّی و، یک آه...

وقتی نبودن، یا که بودن، مثلِ هم باشد
همرازِ تو در زندگی، یک کوله غم باشد

وقتی که آدم‌های اطرافت، همه دورند
تو یک وسیله هستی و قلبت دژم باشد

وقتی قفس، تا پر کشیدن از شبِ تاریک
تنها هوای سمّی و، یک آه و دم باشد

وقتی برای شادیِ هر کس دویدی تا
حالا نصیبت باز هم یک کوهِ خم باشد

وقتی شکستی و کسی هرگز نفهمیده
تا زیرِ پلک و گونه ات یک قطره نم باشد

وقتی که شاید آرزویت تویِ جام می
یک جرعه ی سوزانِ پر، از زهر و سم باشد

وقتی تلاشت تا رسیدن در جوار عشق
بسیار و میل و عشق او در سینه کم باشد

بگذار و بگذر زندگانی را در این اوضاع
بهتر که چشمت تا ابد هم، روی هم باشد



21 فروردین 403
بی واژه مینویسم
محمد جلائی

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


پروفایل اردیبهشت | 50 عکس نوشته اردیبهشت ماهی + خصوصیات متولدین اردیبهشت