نازآفرین


نازآفرین

ناز افرین تمام عمر خود گشتم به دنبال مجالی که رها گردم مگر یکدم از این قال و مقالی که پس از عمری عطش در این کویرستان بیحاصل بنوشم جرعه ای از چشمه ساران زلالی که مرا امیدوار فرصت فردای خود سازد به...

ناز افرین
تمام عمر خود گشتم به دنبال مجالی که
رها گردم مگر یکدم از این قال و مقالی که

پس از عمری عطش در این کویرستان بیحاصل
بنوشم جرعه ای از چشمه ساران زلالی که

مرا امیدوار فرصت فردای خود سازد
به فصل بارشی با نم نم ابر بهاری که

بیابان در بیابان رنگ و روی تازه ای گیرد
از انفاس مسیحای گل نیکو خصالی که

به رسم مژدگانی آورد پیغام باران را
و همپای سحرگاهان به تارو پود شالی که

به رقص ریشه های بیقرارش قصه ها دارد
و من دیوانه ای از گوشه چشم غزلی که

صدایش غصه را از خاطر پژمرده می شوید
همان دردانه ی ناز افرین این حوالی که

نگاهم کرد و من گفتم که ای رویای دیرینم
خودت زیبا ترین آئینه ی جاه و جمالی که



حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


دوست داری ببینی کاراکترهای باب اسفنجی 50 سال دیگه چه شکلی میشن ؟