نوواژه
همچون غزالی آتشین؛ شوریده سر؛ فتانهام لولی وش و مستانهخو؛ بی پا و سر؛ دیوانهام حالم نمیدانی، چونین؛ اَلکَن زبانم را ببین بین پُر ز فریادم، خموش؛ آرام، گلِ رازم بِچین بین خامُوشم، در بطنِ جان؛...
همچون غزالی آتشین؛ شوریده سر؛ فتانهام
لولی وش و مستانهخو؛ بی پا و سر؛ دیوانهام
حالم نمیدانی، چونین؛ اَلکَن زبانم را ببین
بین پُر ز فریادم، خموش؛ آرام، گلِ رازم بِچین
بین خامُوشم، در بطنِ جان؛ آتش گرفتم، در نهان
بین شعلهی فریادِ جان؛ جانها گُدازد در عیان
همسو شو با پَروای جان؛ همراهِ جانِ سرکشم
همبالِ جانم شو ببین؛ جانها به آتش؛ چون کِشم
گه میخزم، در بینشان؛ گه میرَهم از بندِ تن
گه میشوم نوواژهای ؛ در انزوایِ این بدن
گه میخروشم در تنم؛ گه میرَمم بیپا و سر
گه میکِشم سر در جبین؛ جانآتشین؛ با چشمِ تَر
دیوانه بینم، این منم؛ حیرانم از این گفتگو
مجنون شدم، من را ببین؛ من را دگر، عاقل مگو