گلهای زرد
چو غنچه فرو بسته ماندم ز درد در این بیشه پژمرد گلهای زرد نبارید باران براین شوره زار نه جوئی سرازیر در خاک و گرد نه باغی دراین دشت دامن گشود نه مرغی به آواز بر گُل غنود نه روحی به پرواز در اوج...
چو غنچه فرو بسته ماندم ز درد
در این بیشه پژمرد گلهای زرد
نبارید باران براین شوره زار
نه جوئی سرازیر در خاک و گرد
نه باغی دراین دشت دامن گشود
نه مرغی به آواز بر گُل غنود
نه روحی به پرواز در اوج شد
نه جسمی ز شادی چون موج شد
در این بیشه پژمرد گلهای زرد
نبارید باران براین شوره زار
نه جوئی سرازیر در خاک و گرد
نه باغی دراین دشت دامن گشود
نه مرغی به آواز بر گُل غنود
نه روحی به پرواز در اوج شد
نه جسمی ز شادی چون موج شد