دو سناریو درمورد اوضاع اقتصادی 1403 / با توجه به حضور جریان ضد توسعه اصولگرا در ارکان تصمیم گیری کشور، حتی با رفع تحریم‌ها هم انتظار بهبود قابل توجه شرایط وجود ندارد


دو سناریو درمورد اوضاع اقتصادی 1403 / با توجه به حضور جریان ضد توسعه اصولگرا در ارکان تصمیم گیری کشور، حتی با رفع تحریم‌ها هم انتظار بهبود قابل توجه شرایط وجود ندارد

سرویس اقتصاد «انتخاب» / مرتضی افقه، استاد اقتصاد: برای تحلیل و پیش بینی تحولات اقتصادی احتمالی در سال 1403، ابتدا لازم است شرایط اقتصادی فعلی مورد ارزیابی قرار گیرد. واقعیت آنست که طی سه دهۀ پس از پایان جنگ، اقتصاد کشور به خوبی مدیریت نشده...

دو سناریو درمورد اوضاع اقتصادی 1403 / با توجه به حضور جریان ضد توسعه اصولگرا در ارکان تصمیم گیری کشور، حتی با رفع تحریم‌ها هم انتظار بهبود قابل توجه شرایط وجود ندارد

سرویس اقتصاد «انتخاب» / مرتضی افقه، استاد اقتصاد: برای تحلیل و پیش بینی تحولات اقتصادی احتمالی در سال 1403، ابتدا لازم است شرایط اقتصادی فعلی مورد ارزیابی قرار گیرد. واقعیت آنست که طی سه دهۀ پس از پایان جنگ، اقتصاد کشور به خوبی مدیریت نشده و هرچه به امروز نزدیک تر شده ایم، مشکلات اقتصادی بیشتر، و شاخص های اقتصادی و اجتماعی وخیم تر شده اند. دلیل آن نیز ریشه ای تر از آنست که سیاست های اقتصادی را مقصر بدانیم.

مشکلات موجود کشور همانگونه که بارها تأکید کرده ام، عمدتاً نمودِ اقتصادی دارند اما ریشه هائی غیراقتصادی دارند. به همین دلیل نسخه ها و فرمول های اقتصادی در بهترین شرایط 20 تا 30 درصد آن هم به صورت موقت اثرگذار بوده و هستند. و اتفاقاً اصرار برخی اقتصادخوانده ها بر تجویز و تحمیل نسخه های ناسازگار صرفاً اقتصادی (که ممکن است در کشوری دیگر مؤثر بوده) از جمله عوامل وخیم تر شدن شرایط اقتصادی به رغم برخورداری از منابع عظیم نفت و گاز و فروش بیش از 1000 میلیارد دلار از این منابع طی 4 دهۀ گذشته است. بنابراین، کشور در شرایطی قرار دارد که طی چهار دهۀ گذشته هم فرصت سوزی کرده، و هم منابع عظیم انسانی، طبیعی، و مالی فراوانی را تلف کرده است و در نتیجه دیگر منابع بالفعل چندانی ندارد.

تیر خلاص اما به سه دهه ناکارآمدی پس از جنگ وقتی زده شد که توافق برجام که سه چهار سال فشرده برای به نتیجه رساندن آن از کشور وقت و انرژی و هزینه گرفت، توسط دولت امریکا لغو و تحریم های بیسابقه ای بر کشور تحمیل شد. فراموش نشود، شکست برجام و تشدید تحریم ها عمدتاً ناشی از تفکری بود که تحریم را نعمت و یا بی تأثیر می دانست و از تحریم استقبال می کرد. به این سخنان توجه کنید: "من امروز به آنها می‌گویم آنقدر قطعنامه بدهید تا قطعنامه‌‌دان شما پاره شود".

این سخن فردی بود که 8 سال ریاست جمهور کشور در بهترین دورۀ تاریخی خود به لحاظ درآمدهای نفتی و برخورداری از حمایت همه جانبۀ تمامی ارکان کشور بود و با سوءتدبیرهایش فرصت سوزی های فراوان و اتلاف منابع فراوانی به جا گذاشت و امروز به جای پاسخگوئی، رندانه طلبکار شده است. بنابراین، وضعیت نامناسب اقتصادی اجتماعی امروز، ریشه در تفکری دارد که اولویت اصلی اش نه پیشرفت و رفاه اقتصادی، بلکه اعتقادات ایدئولوژیک و گرایشات سیاسی است؛ در واقع نیل به توسعه و رفاه اقتصادی و اجتماعی اگر هم اولویت باشد، جایگاه بسیار پائینی در سلسله اولویت های آن ها دارد.

همین جابه جائی اولویت ها (که نمود آن در تخصیص منابع انسانی و مالی مشخص می شود) باعث شد تا برخلاف شعارهای اول انقلاب (و البته اهداف تمامی برنامه های شش گانۀ اجرا شده) اقتصا دکشور به فروش نفت و سایر مواد خام و نیمه خام، همچنان وابسته و آسیب پذیر بماند. حاصل آنکه در سال 1397 وقتی تحریم های بیسابقه بر کشور تحمیل شد، برخلاف ادعاهای مکرر مبنی بر بی تأثیر بودن تحریم ها، سقوط شاخص های اقتصادی شروع شد و هر چه به امروز نزدیک تر شده ایم، وخامت شرایط اقتصادی بیشتر شده است. دولت فعلی اما پیش از روی کار آمدن وعده داد که سفرۀ مردم را به تحریم ها وصل نخواهد کرد.

هر چند این سخن از همان ابتدا نادرست و ناشی از فقدان شناخت اقتصاد کشور یا یک ژست انتخاباتی بود، اما خیلی امکانناپذیر بودن این ادعا برای دولت مشخص شد. تحریم های اقتصادی و عدم امکان فروش نفت، در وهلۀ اول بودجۀ دولت را با کسری شدید مواجه کرد. طی 7 سال گذشته (از 97 به اینسو)، دولت هر آنچه منابع بالقوه داشت به فعل درآورد و هر آنچه ظرفیت برای استقراض وجود داشت را استفاده کرد تا بتواند کسری بودجه را جبران کند.

فروش اوراق قرضه، فروش اموال دولتی، فروش شرکت های دولتی، حذف ارز ترجیحی 4200 تومانی، برداشت از صندوق توسعۀ ملی، افزایش شدید مالیات ها، افزایش قیمت کالاها و خدمات دولتی (به جز بنزین که حساسیت های سیاسی، مانع از افزایش قیمت آن تا کنون شده است)، و در نهایت استقراض از بانک مرکزی (چاپ پول)، از جمله منابعی بودند که استفاده شدند تا کسری بودجه را جبران کنند. حاصل آنکه دولت موفق شد کسری بودجۀ خود را تأمین کند اما به قیمت کوچک کردن سفره های مردم و با دست بردن در جیب آن ها.

حاصل آنکه 35 سال پس از اتمام جنگ عراق و ایران، فقر و بیکاری، و نابرابری و به تبع آن ها انواع بزه های اجتماعی از جمله: اعتیاد، کودک کار، زنان بی سرپرست، سرقت (رادان ​فرمانده فراجا گفت: واقعیت تلخ این است که به دلایل مختلف افرادی سرقت را پیشه کرده‌اند)، و در نهایت از بین رفتن سرمایۀ اجتماعی شرایط بحرانی برای کشور به جا گذاشته است.

اینکه چرا به رغم وجود انبوهی از نیروهای انسانی شایسته، جوان، وطن دوست، تحصیلکرده، متخصص، با مهارت های مختلف، و نیز منابع طبیعی ارزشمند کشور با چنین شرایطی مواجه شده است، نیاز به مطلبی جداگانه دارد اما در یک جمله می توان گفت که عمده ریشۀ وضع موجود (همانگونه که ذکر شد) فلسفی و متأثر از نظام ارزشی غیرتوسعه ای حاکم بر تصمیم گیران و تصمیم سازان است؛ نگرشی که اولویتش موضوعات ایدئولوژیک، فقهی، و گرایشات سیاسی است و رفاه اقتصادی و معیشت مردم، جایگاه بایسته ای ندارد.

حال با توجه به این مقدمۀ تفصیلی، و در شرایطی که تحریم های شدید نفتی همچنان ادامه دارد و دولت های (پیشین و فعلی) طی 7 سال گذشته تمامی منابع موجود و بالقوه را مصرف کرده و در واقع منبع دیگری (به جز استقراض از بانک مرکزی) برای جایگزینی درآمدهای نفتی ندارد، چالش های احتمالی سال جاری را تحت دو سناریو می توان بیان کرد:

اگر توافقی برای رفع تحریم ها و به تبع آن حل مشکل FATF صورت نپذیرد، و تنش های منطقه ای که یک طرف آن را ایران می دانند (جنگ غزه، حمله های موشکی حوثی ها در دریای سرخ، و جنگ روسیه و اوکراین) ادامه یابد، شرایط اقتصادی و اجتماعی به مراتب وخیم تر از وضع فعلی خواهد شد. زیرا به جز شرایط پیش گفته، تفکر اصولگراهای تندرو (که ظاهراً درصد بالائی از مجلس جدید را به خود اختصاص داده اند) و دولت اصولگرا به گونه ای است که مسائل ایدئولوژیک و سیاسی را چه در داخل و چه در سیاست خارجی را بر حل مشکلات اقتصادی اجتماعی جامعه اولویت می دهند. از طرف دیگر، از هم اکنون احتمال انتخاب مجدد ترامپ (کسی که بانی برهم زدن توافق برجام و تشدید تحریم های بیسابقه در سال 1397 بود) هر روز بیشتر می شود. مجموعۀ این عوامل هیچ زمینه ای برای خوشبینی برای حل یا حتی کاهش مشکلات اقتصادی-اجتماعی فراهم نخواهد نمود. بنابراین با این مفروضات، باید منتظر افزایش بیشتر نرخ ارز، بی ثباتی قیمت ها و شاخص های اقتصادی، تشدید مهاجرت نخبگان، و فرار سرمایه های مالی بود؛

تصمیم گیران و مسئولان کشور به این نتیجه برسند که برای جلوگیری از تشدید مشکلات فعلی باید با امریکا مذاکره نمود (که ظاهراً از هم اکنون خبرهائی دال بر انجام مذاکره مستقیم یا غیرمستقیم با وساطت مقامات عمان و در این کشور)، و این مذاکرات به توافقی برای رفع کلیۀ تحریم های خارجی اعم از تجارت آزاد کالا و خدمات و استفاده از امکانات ناشی از پیوستن به FATF حاصل گردد. در اینصورت می توان گفت که ابتدا شوک های مثبتی به قیمت ها وارد خواهد شد اما دوباره قیمت های به سطح پیشین باز می گردند. اما با تداوم روابط عادی سیاسی و تجاری (و با ورود درآمدهای نفتی به کشور) بخشی از مشکلات فوری کشور قابل کاهش خواهند بود. با این وصف، با توجه به ویژگی غیرتوسعه ای و بعضاً ضدتوسعه ای بخش قابل توجهی از اصولگرایان (که تقریبا بر همه ارکان کشور حاکم شده اند)، حتی در صورت رفع تحریم ها، نمی توان انتظار بهبود قابل توجه در شرایط موجود را داشت بلکه در بهترین شرایط می توان گفت که "وضع بدتر نمی شود اما چندان بهتر هم نخواهد شد".

لینک کوتاه کپی لینک

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه اقتصادی

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


فال حافظ روزانه یکشنبه 9 اردیبهشت 1403 با معنی و تفسیر دقیق