( طپش بهار )


( طپش بهار  )

بی سبب نیست بهارا که چه زیبا شده ای دل گل هم ره ما و تو فریبا شده ای سوخت از هجر گل و پر زد و رفت شاپرکی تا نوازش بکند برگ که شیدا شده ای آه از سینه ی آن کودک نو رسته بخاست مرغ رفته...

بی سبب نیست بهارا که چه زیبا شده ای
دل گل هم ره ما و تو فریبا شده ای

سوخت از هجر گل و پر زد و رفت شاپرکی
تا نوازش بکند برگ که شیدا شده ای

آه از سینه ی آن کودک نو رسته بخاست
مرغ رفته نشود باز و تو بر پا شده ای

غنچه ی تنگدل از غربت بلبل چه بسوخت
عطش از شبنم و حاشا که تمنا شده ای

هر دم این بنده میازار به یک چشمه نگاه
خیز و صحرا بزن آواز که بیتا شده ای

چلچله خواند حزین از غم تنهایی خویش
روح را پر بده بر کوچ که مهسا شده ای

طپش دل به سرشکی که مجالش بربود
اشک ریزان بشو آن دم که هویدا شده ای

این نخستین ره تو سوی شکوفا شدن است
آنچنان سخت مگیر زانکه مهیا شده ای

فرج گل به ثنا و به دعای تو میسر بشود
ریشه برکن غم و برخیز که والا شده ای

جان من شکوه مکن چونکه دو روز است دنیا
بزم عیش گستر و بنیوش که با ما شده ای

موسم لاله و ریحان که درین باغ شکفت
زنده شد خشک درختی که چو افرا شده ای

عید نوروز تهیت به همه ساکن دشت
فرودین آمد و آنگه به تماشا شده ای

.......................................
پ.ن

عید نوروز وسال جدید بر همه ایرانیان
و شاعران گرانقدر
و مدیر محترم سایت شعرنو و مدیران تایید

مبارک و شاد باد...

افرا آبادان سه شنبه
29 12 1402

طپش بهار دفتر نانو


حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


ببینید | واکنش تحسین‌برانگیز راننده‌های ایرانی هنگام شنیدن صدای آژیر آمبولانس