پناه


پناه

از ظلمت شب پناه برم بر رخ نورت دیوانه شوم حز کنم از گیسوی بورت تا هست درین عالم خاک از تو سراغی ارزان ندهم ملک به آن عالم باقی اگر از تو می شود باز در باغ عمر باقی چه خوشم کنم طوافی به سرای...

از ظلمت شب پناه برم بر رخ نورت
دیوانه شوم حز کنم از گیسوی بورت
تا هست درین عالم خاک از تو سراغی
ارزان ندهم ملک به آن عالم باقی
اگر از تو می شود باز در باغ عمر باقی
چه خوشم کنم طوافی به سرای کبریایی
از صبح که می وزد نسیم سحری
هر آنچه که مربوط به توست مال من است
از لعل سخن تا رخ یار و حرمش
جملگی همره و همزاد من است
دیده ام نورتر از روشنی چشمانت
هر زمانی که نگاهت در آمال من است

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


صدای کوتوله برزیلی برای آموزش و سریع حرف زدن