شعرکوتاه سه گانی


شعرکوتاه  سه گانی

چشم مقیم دل بماند اگر راهزن امید باشد عشقت جاخوش می کند ؛ دردل ، اگر راهزن امید باشد. گر شود عالم گلستان ؛ گل من یکی است ، وآن تویی . اتفاقی نیست ؛ زیباترازعشق بیفتد ، قبل از غروب آفتاب . ان...

چشم
مقیم دل بماند
اگر راهزن امید باشد

عشقت جاخوش می کند ؛
دردل ،
اگر راهزن امید باشد.

گر شود عالم گلستان ؛
گل من یکی است ،
وآن تویی .

اتفاقی نیست ؛
زیباترازعشق بیفتد ،
قبل از غروب آفتاب .

ان هاروزی خواهند بخشید ؛
باقلبهای مهربانشان ،
کودکان رنج دیده ی کار‌.

اگرخدابخواهد :

کبوترآزادی پرمی کشد؛
زیرشلاق بارش برف ،
پای چوبه ی دار .

مرهم زخمهایم ؛
شوری اشک های ،
توست .

شوری اشک های ؛
چشم تو ،
مرهم زخمهای من است .

به گردن نمی گیرد ؛
طناب دار ،
اعدام بی گناه را

مرا توان انتظاری نیست ؛
غمگین شوی ،
دوباره قیام می کنم.

عمرم به سرآمد ؛
نیامدی ،
دوباره متولدشدم

تابستان بود ؛
گرم وسوزان ،
افسوس زمستان شد.

توقبله گاه من شدی ؛
ترکم کردی ،
نمیدانم قبله کجاست .

احساسم را مخفی می کنم ؛
قلبم گواه ست ،
دوستت دارم .

ابریشم مرغوب بهشت است ؛
موهای تو،
وقتی که برشانه ام سرمی گذاری .

سختی مایک پیله ابریشم بود؛
وجودش ،
یک تکامل .

شکارچی مهربانی هستی ؛
باسلاحی ازجنس گل ،
لطیف بامحبت .

شکارچی مهربانی تو؛
که باگل سرخ،
نزدیک چراگاهم کمین کرده ای .

خاطراتم ؛
جوانه زد ،
پای رفتنش ، شکوفاشد .

چه‌گونه بوسه می‌زنی ؛
به زخمی،
که تبر زدی .

بی تو انتظار ؛
خیابان طویلی ست ،
شوق ماندنم نیست .

از چشم تو ویرانم ؛
در بند تو آزادم ،
مجذوب نگاهت شدم .
خانه ات آباد

جوانه ی سبزِ امیدی ؛
میانِ شکستگی ها ،
در قلبم .

طوفان به پا کرد ؛
موج نگاهت ،
درعمق وجودم .

تنهاراه رفتن بود؛
کاری ازمن بر نمی آمد،
از ماندن .

دوباره خورشیدم باش ؛
درانتظارلبخندهایت ،
سپیده صبح به تماشانشسته ام .

می خواهم دل به دریابزنم ،
خوشی هایم از آن تو ،
گرفتاری هایت مال من .

ازشکوفایی گلها ؛
برلب ایوان سکوت پنداشتم ؛
خاموشی تاوان دارد .

خلق راسرکیسه کردند ؛
بارکود فکرشان ،
در انجماد مغزشان .

خام بودیم ؛
پخته شدیم ،
دراین روزگار.

شش دانگ بهشت زیرپایم ؛
گرهم نشین شیطان شوم ،
جهنم جایگاه من است.

دلم سرشارازمهرتو ؛
درطواف رخسارت ،
وقتی که می خندی.

لبخندتو ؛
ماه شب چهارده من ،
درآسمان بی ستاره ست.

خام بودم ؛
پخته کردمرا ،
ناپدری روزگار.

دریای عشق است ؛
بسیارعمیق ،
مادر .

به دنبال جوانی بود
برچهره ی چروکیده اش ،
مادر .

رویایم بود ؛
مادرشدن ،
گل شدم .

دردامنش ،
پیامبر به معراج رفت ،
مادر .



بی وفا