مثال بی مثال


مثال بی مثال

مثال بی مثال شعرکی از بوم احساسم به ناگهی پرید گفته ها ناگفته از شوق تویی از ره رهید مردمان بیخرد بر من شبی را تاختند چوب نادانی آن خرس سمرقند ساختند شعرکم چون بر خیال او بیهوده نمود شعرکم نان...


مثال بی مثال
شعرکی از بوم احساسم به ناگهی پرید
گفته ها ناگفته از شوق تویی از ره رهید
مردمان بیخرد بر من شبی را تاختند
چوب نادانی آن خرس سمرقند ساختند
شعرکم چون بر خیال او بیهوده نمود
شعرکم نان شب شبگرد ناکرده نمود
مثنوی را معنوی گویی که معنایش نبود؟
شمس مولانا تو میگویی که مولایش نبود؟
شمسِمان خورشید عشق دان ای خسی
آنهمه عشق با وجودش پاک بادا بس بسی
مرد میدان را نبودی هر کسی با خرسکی
نعره شیر را نگویند پشت خر هست سوتکی
سمت هر رویی تو رویش می کنی رویش مدان
سیم و زری را به عقل خویش به مثقالی مخوان
ساغر عشق را به سینی عقول سخره مکن
مر چنین سنجش نباشد ارزش کن فه یکن
نور عشق حی وجود را مر ثریا می کند
دبّ اصغر را به دبّ اکبرش پا می کند
نور جانان نار عشقست کاو احد
لم یلد و لم یولد،عشق نیست به حد
جان شیرین را نبود شیرین تر از فرهاد من
کوه نباشد پایمردی را بر این فریاد من
ای اسیر جان و درد جان و سرّش را به جان
مشق عشق را بر دلت وا کن چو تیر صد کمان
لطف ایزد را به یک سیب منیت نی فروش‌
عشق نادیده بر آدم معترض گردد سروش
این مثال بی مثال،ما را به عشق بازی کشد
هر چه او را پیش کشم،ما را به طنازی کشد
صافیا مشق شبم را عشق به پایان می بَرَد
چند و چونِ درد ما را عشق،نیستان می بَرَد

منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


هیچگاه موز و تخم مرغ را باهم نخورید