داعش وار

تا خواهش از الفاظ طوطی وار رد شد
شعر از هجوم سرکش نیزار رد شد

مرغی پرید از انحلال عشق مرداب
زلفی به باد افتاد و از خروار رد شد

مردی به سیگاری ترین وقت گذشتن
مثل عبور عابران از دار رد شد

در انزوای شب طلوع ابر و باران
چشمان زن از واژه تکرار رد شد

مثل دروغی ساده یادش رفت شیرین
فرهاد عاشق مُرد و آن بیمار رد شد

پوتین ز پایان قدم هایم گذشت و
آزار کفش خائن از انکار رد شد

بحث از خیانت شد زنی تا انتها مست
خنده کنان از معنی دلدار رد شد

ساطور قصاب از دریدن ها کلافه
مانند تیر از بال بوتیمار رد شد

برق نگاه مرد خون‌خوار از سر شب
چون گرگ مادر مرده ، مردم‌دار رد شد

چشمان بد را آینه زد بر سر چوب
اما زنی زان مصرع بدکار رد شد

خورشید آب از پلکان سنگی آه
افتاد و آب از چشمه سیگار رد شد

اشک از بلندای دماوندی سرازیر
کوه از نگاه خسته ی ستار رد شد

پوسید آهنگر ز آهنگ تو ای سنگ
تا اینکه از آهنگران سرکار رد شد

زخم زبان ها تا ابد زد بر گلو بغض
می سوزد آن رزمنده کز ایثار رد شد

آبان به عنوان قطاری پوچ و تنها
زد طعنه بر آذر که بی مقدار رد شد

هرگونه شعر از عشق و تنهایی گزافه است
وقتی رقیب از عشق ، داعش وار رد شد

ماهی به صیادش که ماند از صید خندید
خنده .. چه گوید مرغ ماهیخوار رد شد

مثل پلان آخر اعدامی از قتل
مردی چنان دل کنده کز بسیار رد شد

مرغ دل دیوانه ام پاسوز من شد
اما شب از دیوان و از اشعار رد شد

دل خوش شدم با این غزل تا آن غریبه
بیگانه تر شب از تب دیوار رد شد

عرفان خلیج از اشک طوفانت شده فارس
تا اینکه چشم از آفت بیدار رد شد.
عرفان اسماعیلی پنجشنبه 11آبان ماه 1402
ساعت 14:55 دوم نوامبر 2023