حس


حس

من آرام میشوم تا تو کلامی گویی با این دل کجاست آن حس دوست داشتن که میگفتی برای دل تو در فکر دگر هستی و من درگیر فکر تو تو خود گفتی برای من که دوریت برام سخته چطور ثابت کنم با تو چطور حرف دلم...

من آرام میشوم تا تو کلامی گویی با این دل
کجاست آن حس دوست داشتن که میگفتی برای دل
تو در فکر دگر هستی و من درگیر فکر تو
تو خود گفتی برای من که دوریت برام سخته
چطور ثابت کنم با تو
چطور حرف دلم گویم
که من هر روزدرگیرغزلهایم برای تو
ازت میخوام که این حس و تو محکم دربغل گیری
که شاید بین این شعر و غزل از حسم با خبر باشی
اگه حرفی نمیگویم
اگه چیزی از این حسم نمیگویم
بدان که بین این جاده نمیدانم کجا رفتم کجا ماندم
گمم در خود و حیرانم
بیا پیشم از این جاده رهایم کن
کجاست آن حس دوست داشتن
توثابت کن دگر هیچی نمیخواهم



رازگشایی از ناپدید شدن ناگهانی صدها ستاره در آسمان!