سفر ..


سفر ..

باید بروم بعد تو اینجا خبری نیست انگار در این کوچه دگر رهگذری نیست باید بروم چشم به راه تو نمانم .. وقتی که سفر هست ولی همسفری نیست آنقدر به پای تو نشستم که شدم پیر یکروز بیایی دگر از من اثری...

باید بروم بعد تو اینجا خبری نیست
انگار در این کوچه دگر رهگذری نیست

باید بروم چشم به راه تو نمانم ..
وقتی که سفر هست ولی همسفری نیست

آنقدر به پای تو نشستم که شدم پیر
یکروز بیایی دگر از من اثری نیست

مثل غزلی ساکت و آرام و پر از درد
ای عشق .. چرا قافیه ها را ثمری نیست

ای مرگ .. بگو سایه ی همسایه کجا رفت
آنکس که شبم را به نگاهش سحری نیست ..

سید حمید حسینی

کاش ..
تمام جاده ها یکطرفه بود
همه می آمدند و هیچ کس نمی رفت..



رازگشایی از ناپدید شدن ناگهانی صدها ستاره در آسمان!