عصیان
آنقدر پیمانه نوشیدم که شب میفشارد دیده هایم را ز تب های های گریه دارم مدتی است نیست یارای دو چشمم جان و لب از معلم در سرود مدرسه مدتی گردیده ام منع رطب انفجار خود فروشی گشته است موسم دریوزگی ها را...
آنقدر پیمانه نوشیدم که شب
میفشارد دیده هایم را ز تب
های های گریه دارم مدتی است
نیست یارای دو چشمم جان و لب
از معلم در سرود مدرسه
مدتی گردیده ام منع رطب
انفجار خود فروشی گشته است
موسم دریوزگی ها را سبب
مرغ ققنوسی تولد یافته
از فقیران و جوانان عذب
زیر خاکستر کمی پیدا بود
انفجار مردمان بی عصب
حاجی از ترس خزان ملک خویش
می کند احرامیان را هم غضب
های های گریه های مادران
دکتر و مجروح و قومی در مطب!
در میان مدعی ها این سعید
دائما گوید مرا عصیان طلب
... 21 دی 401
میفشارد دیده هایم را ز تب
های های گریه دارم مدتی است
نیست یارای دو چشمم جان و لب
از معلم در سرود مدرسه
مدتی گردیده ام منع رطب
انفجار خود فروشی گشته است
موسم دریوزگی ها را سبب
مرغ ققنوسی تولد یافته
از فقیران و جوانان عذب
زیر خاکستر کمی پیدا بود
انفجار مردمان بی عصب
حاجی از ترس خزان ملک خویش
می کند احرامیان را هم غضب
های های گریه های مادران
دکتر و مجروح و قومی در مطب!
در میان مدعی ها این سعید
دائما گوید مرا عصیان طلب
... 21 دی 401