زندگی


زندگی

شب بود درتپش تنهایی اسمان مرتع خوش نقش ونگاری است وچشم می چرد آرام دراین دشت بعید عود مهتاب بسی روشن بود ای مسیحا صنم اعجاز این است زندگی نبض حیاتش برجاست آسمان چترش بازاست دیدهشاعر:سمیه بنائیان دستجردی

شب بود
درتپش تنهایی
اسمان مرتع خوش نقش ونگاری است
وچشم
می چرد آرام دراین دشت بعید
عود مهتاب بسی روشن بود
ای مسیحا صنم اعجاز این است
"زندگی "نبض حیاتش برجاست
آسمان چترش بازاست
دیده بانی داریم با وسعت دل
دست هایی که به سنگ خواهد گفت
با تشنه عشق دل سرد تورا خواهم سفت
لب هر طاقچه ای تجربه ی شایدهاست
ودرابعاد نفس حجم محبت بیداراست
می توان....می توان نور نوازش تاباند
بر ستون فقرات تن تنهایی خوش
می توان جمله ای ساخت به اندازه عشق
زندگی را لمس کرد..
به اندازه ی اقطار تفکردردست
"زندگی " دیباچه ی جرم طلوع
از خاک زمین تا زمانی نامحدود
استخوان تن هر عصر یخی می شکند
زندگی فرصت نام را ازاین جان بخشی است
خدا ازسرلطف به بشر جان داده است
عنصر همه مادرزندگی آبه وخاک
همگی انسانیم ....
حیف به این ادمهای وابسته به او
که دریغا می تواندلگدی بکوبد
ولیکن غافل دراین زندگانی
غرورش گاهی
حسادت شاید
دشنه ی نابودیش‌
بپذیر
همگی انسانیم
به خودآییم
"زندگی درخودماست "

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


متن برای فارغ التحصیلی پیش دبستانی