برزخ


برزخ

داد کیل می کند فرشته ی خواب آلود با چشمانی بسته ریسمانی تابیده و گرهی در افکنده به ساعت پنج صبح تا گامهای لرزان عدالت به سلامت تا مگر بگذرد یا نگذرد به سواد رباطی می گردد قافله ی گمشاعر:امید علی دایم امید

داد کیل می کند فرشته ی خواب آلود
با چشمانی بسته
ریسمانی تابیده و گرهی در افکنده
"به ساعت پنج صبح "
تا گامهای لرزان عدالت
به سلامت تا مگر بگذرد یا نگذرد

به سواد رباطی می گردد قافله ی گم کرده راه
از قیرگون ظلام بی سحر پاتاوه بگشاید
و کور سوئی در انتهای کوره راهی
از زمهریر شتا و ژرفای ظلمت
به سلامت تا مگر بگذرد یا نگذرد

در کمین کمره های مه آلود
گرگهای با تقوا در قفا
قراسوران های راهزن در پیش
سالک خائف از خرجین و خریطه ی خویش
از هفت خوان طریقت
به سلامت تا مگر بگذرد یا نگذرد

کابوسهای آشفته و هذیانهای کلپتره
"از هیبت تب "
در عزیمت کاروان هائی از ارواح سرگردان
از اعراف بی شفقت
به سلامت تا مگر بگذرد یا نگذرد

دو مرغابی و یک لاکپشت
یک چوپ و سه پرواز
در معرض یاوه گویان
از این آبکند تا آن آبکند
آنجا که باید کر بود و لب فرو بست به نفرین و لعنت
به سلامت تا مگر بگذرد یا نگذرد

باد انبان های شناور
و دریائی نا آرام
خیزابهای بلند و آبهای سرد
و جان بدربردگانی مسکین
از سمت فلاکت تا سمت حقارت
به سلامت تا مگر بگذرد یا نگذرد

در گرد میز بز آوردگان
جماعتی باد بدست
پاک باخته و بی آس
در حلقه ی قماربازان خوش دست
از هوس واپسین داو حسرت
به سلامت تا مگر بگذرد یا نگذرد

خاک بر سر کنان و موی کنان
با گناهی عظیم بر گرده ها
مردمانی بی لب و بی لبخند
پریشان و پشیمان از کرده ها و نا کرده ها
از تبهکاری خود به ندامت
به سلامت تا مگر بگذرد یا نگذرد


پانوشت:
این شعر اسفند 97 منتشر شده
اما اتفاقی از دفترم توسط خودم پاک شده
که دوباره منتشر می کنم
بانو نوری در اطاق گفتگو بر آن شرحی نوشته اند که در دفتر ایشان موجود است
حیف ام آمد این شعر در دفترم نباشد

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


سانسور تصویر غلامرضا تختی در بنرهای شهرداری تهران/ عکس