میشنوم زمین را
حاصل گفت و گوی تو
میشنوی غمین را
حاصل گفت گوی من
شعر و ترانه ای نشد،
درد به روی درد من
گم شده در کمند تو
ای مه دین و ناله ها
ای گذر ستاره ها
میان آسمان من،
خام و خراب جام تو
جان گذر از نقاب تو
نثر نوشته ها چه شد؟
گرمی آشیان من...
ماه گذشت و سال ها
نشد گذر ز راه ما
آن مه دین و چاره ها،
حرف به رو و زیرها
نوشته شد و خوانده شد
حرف تو و هوای تو
خدا گواه حال من...
نه خوانده شد، نه مانده شد
سال گذشت و روز ها
در عطش صدای تو
موی تو چون موج آب
یاد به یاد یاد تو
بر من چون ساحلی
می سپرد اذان تو
هر دم و هر دقیقه را...
باد ز عطر موی تو
مست ترانه ها شده
در پی هر قدم تو را
اذان تو، اذان تو..
میان هر ترانه ای
میان عاشقانه ها
بلند بخند...
مرا گذر ز فال ها...
زاده ی بهمنم هنوز
زاده ی فصل سرد سرد
زاده ی راه غم که غم،
گذر کن این ترانه را
میان عاشقانه ها
مرا
بلند بلند بخند...