خزان عاشقی


خزان عاشقی

گویا سخنی ندارد این دل دل درغم خود گمارد این دل ترسم که غرور خود بشوید اشکی که ز دیده بارد این دل در فصل خزان عاشقی ها در بستر خود چه کار دارد؟ این دل امید شکفتنی دوباره در مزرعه که دارد؟ اینشاعر:حمید هادیزاده

گویا سخنی ندارد این دل
دل درغم خود گمارد این دل
ترسم که غرور خود بشوید
اشکی که ز دیده بارد این دل
در فصل خزان عاشقی ها
در بستر خود چه کار دارد؟ این دل
امید شکفتنی دوباره
در مزرعه که دارد؟ این دل
از تاب و تبم خبر ندارد
این سان به سرمن آرد این دل؟
شادی زوجود من گریزد
روزی که مرا می گذارد این دل

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


175 سوال جرات و حقیقت برای دختران و پسران + ایده عاشقانه