نیمه ی شب


نیمه ی شب

نیمه ی شب باز آ به بَرَم دمی، تو در، نیمه ی شب تلخی بنما شهد و شکر، نیمه ی شب گویم به دلِ منتظرم با حسرت تنها بشود چگونه سر، نیمه ی شب؟ افتاده زِ هجرانِ تو، زردی به وجود مانَد تنِشاعر:اسماعیل پیغمبری کلات

" نیمه ی شب "
باز آ به بَرَم دمی، تو در، نیمه ی شب
تلخی بنما شهد و شکر، نیمه ی شب
گویم به دلِ منتظرم با حسرت
تنها بشود چگونه سر، نیمه ی شب؟
افتاده زِ هجرانِ تو، زردی به وجود
مانَد تنِ گلگونه به زر، نیمه ی شب
در ظلمتِ شب سری کشیدم به هوا
دیدم ز همیشه تیره تر، نیمه ی شب
شد برکه ی موّاج ِ دل ِلرزانم
خالی زِ رخِ قرصِ قمر، نیمه ی شب
گفتی که ترا قصد سفر بوده،قبول!
امّا نَبُوَد وقتِ سفر ، نیمه ی شب
ترسم که سحر گشته نیایی از راه
مانَد به رهت دیده به در،نیمه شب
از در که نیامدی ببینی، خواندم
پیوسته دعای بی ثمر، نیمه ی شب
گُل بانگِ خروسِ سحری می گوید
این نکته و رسمِ مستمر، نیمه شب
در عشق، وفا چو رسمِ دیرین باشد
مشکَن تو قرارِ معتبر، نیمه ی شب
خوابند همه، من و خدا بیداریم
هستیم به یادِ یکدگر، نیمه ی شب
" پیغمبریا " فَلق برون شد زِ شفق
صبح آمده و تو بیخبر،نیمه ی شب


حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


جملات و متن تبریک روز جهانی خلبان به همسرم و عشقم + عکس نوشته و استوری