وقتی رفتی روزِ من سیاه تر از شبِ تو شد
صبح برام پُر از غمو شَبها پُر از بی خوابی شد
رفتم با سایه های غم تو کوچه های خاطره
دیدم گُلِ هدیه ی تو نیست کنارِ پنجره
خنده باهام قهر شدو گریه تویِ چشمام نشست
دَردِ همه نبودنات،چِهرَمو تو آینه شکست
حالا پُر از چروک وخط،نشسته ام به انتظار
پاییز اومد نیومدی،شعر نوشتم یادگار
خواستی همه دَرد بِشَن،کنایه و زخم زبون
گناه من خواستن توست،کجایی اِی نامهربون
صبح برام پُر از غمو شَبها پُر از بی خوابی شد
رفتم با سایه های غم تو کوچه های خاطره
دیدم گُلِ هدیه ی تو نیست کنارِ پنجره
خنده باهام قهر شدو گریه تویِ چشمام نشست
دَردِ همه نبودنات،چِهرَمو تو آینه شکست
حالا پُر از چروک وخط،نشسته ام به انتظار
پاییز اومد نیومدی،شعر نوشتم یادگار
خواستی همه دَرد بِشَن،کنایه و زخم زبون
گناه من خواستن توست،کجایی اِی نامهربون