شر از شراره ی شهری که نور می بلعید
حقوق حومه نشین را به زور می بلعید
دهان باز و فراخش ، مثال زالو بود
به سکه یا به دلار و کرور می بلعید
چه عمر بی ثمری بود و رفت بر باطل
صفا و صافی دل را غرور می بلعید
شعاع مرده خوری اش زمین و املاکی
تماس غیر حضوری ز دور می بلعید
خوراک آتش و هیزم اگر چه شیرین بود
و حق خوری شده عادت چه کور می بلعید
زمین و جان و زمان و تمام هست و نیست
هر آنچه خشک بود و نمور می بلعید
همیشه تار می دید و از شکم سیری
شعاع تابش حق را به زور می بلعید
محمد جلائی
9/مهر/99 *****بی واژه....
حقوق حومه نشین را به زور می بلعید
دهان باز و فراخش ، مثال زالو بود
به سکه یا به دلار و کرور می بلعید
چه عمر بی ثمری بود و رفت بر باطل
صفا و صافی دل را غرور می بلعید
شعاع مرده خوری اش زمین و املاکی
تماس غیر حضوری ز دور می بلعید
خوراک آتش و هیزم اگر چه شیرین بود
و حق خوری شده عادت چه کور می بلعید
زمین و جان و زمان و تمام هست و نیست
هر آنچه خشک بود و نمور می بلعید
همیشه تار می دید و از شکم سیری
شعاع تابش حق را به زور می بلعید
محمد جلائی
9/مهر/99 *****بی واژه....