تیشه ای بر ریشه ی هر ساقه ی خرم زدند
قتل عمدی بود و بر گلبرگ گل ها سم زدند
بغض های قافیه در مطلع شعرم شکست
روی بام هر غزل یک پرچم ماتم زدند
گفته بودم یک غزل با واژه های آبدار
بر دهان و گوش شعرم سیلی محکم زدند
اعتراضم سقط شد در نطفه ، از روز ازل
مُهرِ بدنامی که بر پیشانی آدم زدند
جرم من عاشق شدن بود و نمیدانم چرا
تا که گفتم " عاشقانه دوستت دارم " زدند
قتل عمدی بود و بر گلبرگ گل ها سم زدند
بغض های قافیه در مطلع شعرم شکست
روی بام هر غزل یک پرچم ماتم زدند
گفته بودم یک غزل با واژه های آبدار
بر دهان و گوش شعرم سیلی محکم زدند
اعتراضم سقط شد در نطفه ، از روز ازل
مُهرِ بدنامی که بر پیشانی آدم زدند
جرم من عاشق شدن بود و نمیدانم چرا
تا که گفتم " عاشقانه دوستت دارم " زدند