.
آنچنان که میگفت،نبود
آنچان که لاقید مینمود
و من آنچنان که نشان میدادم
ملحقات باسمهای چسبیده به اتاق،دیوار،پنجره،
چسبیده به صورت،عضله،پرشهای مداوم چشم
که اگر خواسته باشی قسمتی از آن را برداری
دستت گیج میرود،
مخیلهات تاب برمیدارد
اما لاقیدی من برمیگردد به سیصدسال قبل از آمدنم/
این را داشته باش...
میباید در بسامد حرفهات دنبال کلمه میبودم
اما تو همچنان که در قفسهها به دفعات کتاب میشدی
من از ملحقاتت بارها عبور کرده بودم
شکل تمام بلوطهات توی خانه به مرور چیده شده
و هر بار که مینشستم تکهای از بلوطت به مشام میرسید
آنچنان که باید میبودی به کفایت
حظ من از کتاب وبوی کاغذ
کلمه بود که در دهان میچرخید و نامت را به سهولت
ادا میکرد
لازم نبود از چشمهای دخیلم به پنجره
کلاغ بدوزم و
سیاهبازی که میدانی داستانش چیست؟
سوزن از پاشنهی پات برندارند
در ایستادنهای مداوم
با گزگز کف پات به الزامات عبور رفتار خودسرانهای داشته باشی،
رفتارت با بوی کاغذ را نادیده بگیرند
ملحقات باسمهایَت را نادیده بگیرند
زمستان اخوان را با صدای نه چندان بلند،غمگنانه بخوانی
روی پوستت برفک یخچال گذاشته باشند بعد از یک سوختگی نه چندان عمیق و تو از پارگی رفتارت درشعر حرف بزنی
اخوان را با صدای بریده،بریدهات بخوانی
به ملحقات باسمهایَت دست ببری اما گیج بمانی اخوان را بدون توقف بخوانی،مخیلهات تاب بردارد، اخوان را همراه با سماعی که از شمس سر میزند بخوانی...
زیاد که باشی ربطت میدهند به کلاغ
از مشتقاتت اسطورهسازی میکنند،
جَلد نمادشان باش
نامت چه بود؟
_یادم نیست...
* درختان اسکلتهای بلور آجین
_یادم نیست...
*سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت.
_یادم نیست...
دور از بعید با فاصله
دور از فاصله در بعید
فاصله از من تا بعید
جملات را کنار هم بچینی باز به آن دور بعید با فاصله نمیرسی
مراعاتی دارند در نظیر چیدمانی خاص
چیدمانی که از کلاغ سر میزند
سیصد سال بعد ببینیش که هنوز زنده است و دارد به آن ملحقات باسمهایت قار میزند با قهقهای تیز
این همه ولنگاری از کلاغت! پلاک چند را ببیند؟
_در نمایی دور،شمارهی 39
تفهیم است؟
مفهوم این پلاک بعد از سیصدسال ،عقبهی خوبی دارد!
_میبینم باز اخوان میخوانی!
سمیه جلالی
۵شهریور ۹۹
*درختان اسکلتهای بلورآجین/ سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت / مهدی اخوان ثالث
آنچنان که میگفت،نبود
آنچان که لاقید مینمود
و من آنچنان که نشان میدادم
ملحقات باسمهای چسبیده به اتاق،دیوار،پنجره،
چسبیده به صورت،عضله،پرشهای مداوم چشم
که اگر خواسته باشی قسمتی از آن را برداری
دستت گیج میرود،
مخیلهات تاب برمیدارد
اما لاقیدی من برمیگردد به سیصدسال قبل از آمدنم/
این را داشته باش...
میباید در بسامد حرفهات دنبال کلمه میبودم
اما تو همچنان که در قفسهها به دفعات کتاب میشدی
من از ملحقاتت بارها عبور کرده بودم
شکل تمام بلوطهات توی خانه به مرور چیده شده
و هر بار که مینشستم تکهای از بلوطت به مشام میرسید
آنچنان که باید میبودی به کفایت
حظ من از کتاب وبوی کاغذ
کلمه بود که در دهان میچرخید و نامت را به سهولت
ادا میکرد
لازم نبود از چشمهای دخیلم به پنجره
کلاغ بدوزم و
سیاهبازی که میدانی داستانش چیست؟
سوزن از پاشنهی پات برندارند
در ایستادنهای مداوم
با گزگز کف پات به الزامات عبور رفتار خودسرانهای داشته باشی،
رفتارت با بوی کاغذ را نادیده بگیرند
ملحقات باسمهایَت را نادیده بگیرند
زمستان اخوان را با صدای نه چندان بلند،غمگنانه بخوانی
روی پوستت برفک یخچال گذاشته باشند بعد از یک سوختگی نه چندان عمیق و تو از پارگی رفتارت درشعر حرف بزنی
اخوان را با صدای بریده،بریدهات بخوانی
به ملحقات باسمهایَت دست ببری اما گیج بمانی اخوان را بدون توقف بخوانی،مخیلهات تاب بردارد، اخوان را همراه با سماعی که از شمس سر میزند بخوانی...
زیاد که باشی ربطت میدهند به کلاغ
از مشتقاتت اسطورهسازی میکنند،
جَلد نمادشان باش
نامت چه بود؟
_یادم نیست...
* درختان اسکلتهای بلور آجین
_یادم نیست...
*سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت.
_یادم نیست...
دور از بعید با فاصله
دور از فاصله در بعید
فاصله از من تا بعید
جملات را کنار هم بچینی باز به آن دور بعید با فاصله نمیرسی
مراعاتی دارند در نظیر چیدمانی خاص
چیدمانی که از کلاغ سر میزند
سیصد سال بعد ببینیش که هنوز زنده است و دارد به آن ملحقات باسمهایت قار میزند با قهقهای تیز
این همه ولنگاری از کلاغت! پلاک چند را ببیند؟
_در نمایی دور،شمارهی 39
تفهیم است؟
مفهوم این پلاک بعد از سیصدسال ،عقبهی خوبی دارد!
_میبینم باز اخوان میخوانی!
سمیه جلالی
۵شهریور ۹۹
*درختان اسکلتهای بلورآجین/ سلامت را نمیخواهند پاسخ گفت / مهدی اخوان ثالث