گر ز فعل ما شود دنیا تمام
راه طولانیست و مقصد ناتمام
هر کسی شاهد به مشهود خود هست
در قفا ناظر به منظور خود هست
در درون خویش نجوا میکند
در برون بی پرده رسوا میکند
چوب حق ناخورده را تدبیر نیست
تیرگی های وجود تقدیر نیست
گه ز این و آن خورد دزدی کند
گه خرامان با ریا نیکی کند
عشق ها دوستی ها یکسان شود
فرق بین عشق و دوستی هان شود
از سر کبر و ریا باطل شود
توشه اش از دار دنیا گل شود
توبه اش از روی ترس کردگار
سینه اش خالی ز سوگند های یار
ناامید شاید و اما میکند
فترتش را غرق دنیا میکند
تا به خود اید به پایان میرسد
وقت ترک دار دنیا می رسد
راه طولانیست و مقصد ناتمام
هر کسی شاهد به مشهود خود هست
در قفا ناظر به منظور خود هست
در درون خویش نجوا میکند
در برون بی پرده رسوا میکند
چوب حق ناخورده را تدبیر نیست
تیرگی های وجود تقدیر نیست
گه ز این و آن خورد دزدی کند
گه خرامان با ریا نیکی کند
عشق ها دوستی ها یکسان شود
فرق بین عشق و دوستی هان شود
از سر کبر و ریا باطل شود
توشه اش از دار دنیا گل شود
توبه اش از روی ترس کردگار
سینه اش خالی ز سوگند های یار
ناامید شاید و اما میکند
فترتش را غرق دنیا میکند
تا به خود اید به پایان میرسد
وقت ترک دار دنیا می رسد