به هر برفی که از نگاه تو میبارد؛
حجم سپید، در سیاه گیسوانم پیش میرود
و تب شیطنت دخترکی درونم یخ میبندد!
در هر وزش سرد نگاه تو؛
گلی از پیرهن زنانهام پرپر میشود
چینی از دامنم بالا میآید وُ بر پیشانیام مینشیند
و گل سری پریشان از سرانگشت گیسوانم سقوط میکند!
چند زمستان در نگاه توست که نقش سبز بهاران را نمیبینم؟!
ف. م
حجم سپید، در سیاه گیسوانم پیش میرود
و تب شیطنت دخترکی درونم یخ میبندد!
در هر وزش سرد نگاه تو؛
گلی از پیرهن زنانهام پرپر میشود
چینی از دامنم بالا میآید وُ بر پیشانیام مینشیند
و گل سری پریشان از سرانگشت گیسوانم سقوط میکند!
چند زمستان در نگاه توست که نقش سبز بهاران را نمیبینم؟!
ف. م