زندانی به نام وجود خودمان
در قاب عکسی خالی
خالی از فکر
و پروانه بیچاره ای که قاب عکس پیله اش شده..
می پیچد به دور درد
و این آدمک انگارکه کوک شده باشد
مدام میخندد
و آخر شب،کوکش که تمام میشود
مدام میگرید
چرا دستمال آدمک که زیر درخت آلبالو گم شده بود؛
پیدا نمی شود؟!
در قاب عکسی خالی
خالی از فکر
و پروانه بیچاره ای که قاب عکس پیله اش شده..
می پیچد به دور درد
و این آدمک انگارکه کوک شده باشد
مدام میخندد
و آخر شب،کوکش که تمام میشود
مدام میگرید
چرا دستمال آدمک که زیر درخت آلبالو گم شده بود؛
پیدا نمی شود؟!