جلوهٔ دلدار


جلوهٔ دلدار

عاشقی جلوهٔ دلدار تماشا می کرد خویش را داشت درآن آینه پیدا می کرد محو در موج طلایی نگاهش شده بود قطره ای بود که رو جانب دریا می کرد ذرّه ای بود که در سایهٔ خورشید امید بی نوا معرکهٔ رقصشاعر:سید علی کهنگی(واسع)



عاشقی جلوهٔ دلدار تماشا می کرد
خویش را داشت درآن آینه پیدا می کرد

محو در موج طلایی نگاهش شده بود
قطره ای بود که رو جانب دریا می کرد

ذرّه ای بود که در سایهٔ خورشید امید
بی نوا معرکهٔ رقص مهیّا می کرد

بی گمان شوق وصال آتش جان می افروخت
کین چنین مست کنان ولوله برپا می کرد

نیست جز عشق شکوهی به سرا پردهٔ دهر
ای خوشا آنکه درین وادیه سودا می کرد

سخت باشد که چنین سهل ز جان دست کشد
این هنر را به جهان عاشق شیدا می کرد

کاش می آمد و با آن نظر واسع خود
باز هم لطف به احوال دل ما می کرد

سید علی کهنگی خرداد 1399

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


عکس | قابی دیدنی از بازیگر زن پُرحاشیه در حرم امام رضا(ع)