برظهورآفتاب دلخوش میکنم وشیطنت نیلوفرانی که برساقه های لخت درختان انگور به رقص آمده اندوبوسه بر برگهای بلندقامتشان میگذارند تا برفرازبلندیها به تماشای سحرگاهان بنشینند
چه لبخندتلخی میزنند ماهیان پیرفروردین برتنگ های آبی که درحصارشان گرفته گویی آنهاهم فاصله رادرک میکنندوچشمانشان راهر روزبا اشکهایشان آب میکشند وتلخی لبخندشان گواه حسرت دریاست
با انگشتانم نوازش میدهم قفس مرغان عشق راکه طاقت ندارند دورازهم بودن را وبرای هم میمیرند
دراین میان ثانیه ها بدنبال هم کشان کشان راه افتاده اندوساعت را پرمیکنند ازاندوه زمانی که ماه هاست درگرداب آن غوطه وریم وبرایمان تاریخ را ثبت میکنند به وقت کرونا کووید نوزده ........وما لحظه ها راعبورمیدهیم ازپنجره های دلتنگی برآسفالت دم کرده تیرماهی خلوت
چه لبخندتلخی میزنند ماهیان پیرفروردین برتنگ های آبی که درحصارشان گرفته گویی آنهاهم فاصله رادرک میکنندوچشمانشان راهر روزبا اشکهایشان آب میکشند وتلخی لبخندشان گواه حسرت دریاست
با انگشتانم نوازش میدهم قفس مرغان عشق راکه طاقت ندارند دورازهم بودن را وبرای هم میمیرند
دراین میان ثانیه ها بدنبال هم کشان کشان راه افتاده اندوساعت را پرمیکنند ازاندوه زمانی که ماه هاست درگرداب آن غوطه وریم وبرایمان تاریخ را ثبت میکنند به وقت کرونا کووید نوزده ........وما لحظه ها راعبورمیدهیم ازپنجره های دلتنگی برآسفالت دم کرده تیرماهی خلوت