دار


دار

رفتی تو ز نزد من و انگار نه انگار شب تا به سحر مانده ام از داغ تو بیدار بردار و بِکش گردن ما را به سر دار گر نیست مرا چشم قشنگ تو خریدار بعد از تو کنم ترک خدا را که نگویی با این دل آواره ، خداوندشاعر:دانیال علی پناهی

رفتی تو ز نزد من و انگار نه انگار
شب تا به سحر مانده ام از داغ تو بیدار
بردار و بِکش گردن ما را به سر دار
گر نیست مرا چشم قشنگ تو خریدار
بعد از تو کنم ترک خدا را که نگویی
با این دل آواره ، خداوند نگهدار
رفتیم ز دست و تو نگفتی که چه این قلب
از هجر تو رفت این همه با حالت بیمار
عمری متنفر شدم از رسم ریاضی
تا دور زدی این دل ما را تو چو پرگار
گفتی نکنم با تو جفا ، دلبر شوخم
حقا که تو شوخی و طلبکارِ طلبکار
گفتم تو به اندک نکنی هیچ مدارا
تا دور تو هستند چو من این همه بسیار
گفتی بگذار عشق خودم را برسانم
تا بعد ببینی زِ من آینده تو ایثار
گفتم که بیا این من و این قلب برایت
دارم به تو امید ، پس از لحظه ی دیدار
رفتی و ندیدی که چه آمد به سر من
تا جور شد از جانب تو باز پدیدار
ای کاش مرا قبل تو میکشت کسی سخت
تا این همه هر روز نیاویزم از این دار


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


از دیدن چهره بدون آرایش بهاره رهنما شوکه می شود / خودتان مقایسه کنید...! + عکس