یار


یار

از ازل دنیا چنین شد،یار... یار دیگری‌ ست آن قرار  قلب  تو، دل بی‌ قرار  دیگری‌ ست آنکه چون پروانه در سوز و گدازش سوختی شعله‌‌اش،سهم‌ تو شد،خود بر مدار دیگری‌ست سربه هر دیوار، می‌کوبیدیشاعر:علی سلطانی نژاد

از ازل دنیا چنین شد،یار... یار دیگری‌ ست
آن قرار قلب تو، دل بی‌ قرار دیگری‌ ست

آنکه چون پروانه در سوز و گدازش سوختی
شعله‌‌اش،سهم‌ تو شد،خود بر مدار دیگری‌ست

سربه هر دیوار، می‌کوبیدی از دل‌ تنگی‌اش
آن که قلبت را ربوده، دل خمار دیگری‌ ست

با تمام خوب و بد های جهانش ساختی
در شب بی‌ اعتباران، او وقار دیگری‌ ست

صد زمستان را،،،بشوق دیدنش،سر کرده‌ای
عشق فروردینی‌ات،،در انتظار دیگری‌ ست

عشقبازی می‌کند،این‌ قلب"منصورم" به یار
غافل ازاینکه"خدایش"،مست دار دیگری‌ست

گفته بودم؛"دوستت دارم"،، ولی آرام گفت؛
عشق،وقتی در کنارت نیست،خوار دیگری‌ست

✍️ علی سلطانی‌نژاد

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


اسامی داوران مرحله استانی اعلام شد/ داورانی از جنس هنر و تجربه