در یک اقلیم دو پادشاه محال است، بگنجد
عاقبتِ آن ملت واژه ی زوال است، بگنجد
روی من دروازه های قلب تو ای بانو بگشا
یا که تبعیدم کن به دورترین نقطه ی دنیا
گهگُداری هم به رویا های من لشکر کشی کن
یک دمی را پا به پای منه مجنون سرکشی کن
عاقبتِ آن ملت واژه ی زوال است، بگنجد
روی من دروازه های قلب تو ای بانو بگشا
یا که تبعیدم کن به دورترین نقطه ی دنیا
گهگُداری هم به رویا های من لشکر کشی کن
یک دمی را پا به پای منه مجنون سرکشی کن