1
محبوبِ منی و با دلم خویشی،...تو
دلتنگ منی و غرق تشویشی،...تو
یک تشنه لبِ خسته ی سرمایی،...من
یک چاییِ تازه دمِ آتیشی،...تو
2
درد آمده روی دل تلنبار شده
دلتنگی و غم بر سرم آوار شده
عمریست دلم اسیر بی مهری توست
چون پونه که دلداه ی یک مار شده
3
بی باده خراب چشم مستت باشد
آشفته ی موی شب پرستت باشد
پیغمبر قلب من شدی و باید..
یک عمر دلم عصای دستت باشد
4
غمی در سینه غرق آه داریم
نشان از غربتی جانکاه داریم
دل از سرمای احساس تو فهمید
زمستان بدی در راه داریم
محبوبِ منی و با دلم خویشی،...تو
دلتنگ منی و غرق تشویشی،...تو
یک تشنه لبِ خسته ی سرمایی،...من
یک چاییِ تازه دمِ آتیشی،...تو
2
درد آمده روی دل تلنبار شده
دلتنگی و غم بر سرم آوار شده
عمریست دلم اسیر بی مهری توست
چون پونه که دلداه ی یک مار شده
3
بی باده خراب چشم مستت باشد
آشفته ی موی شب پرستت باشد
پیغمبر قلب من شدی و باید..
یک عمر دلم عصای دستت باشد
4
غمی در سینه غرق آه داریم
نشان از غربتی جانکاه داریم
دل از سرمای احساس تو فهمید
زمستان بدی در راه داریم