دستی که من گرفتم با زحمتی فراوان
او کرده بود رهایش بسیار سهل و آسان
از او گلایه مندم اشکم چرا ندیدی
اشکم چگونه بیند در زیر آب باران
باید پرنده باشی تا قدر پر بدانی
تقدیر پشت میله باشد فریب شیطان
تا چشم بهم فشاری پایان داستان است
فرصت اگر بسوزد عمری شوی پشیمان
خجلت ندارد اینکه بی او نمیتوانی
حتی نفس برآری یک لحظه ایی و یک آن
فرهاد گونه باش و بر عشق خود مصمم
ورنه همیشه باشی بر کرده ات پشیمان
او کرده بود رهایش بسیار سهل و آسان
از او گلایه مندم اشکم چرا ندیدی
اشکم چگونه بیند در زیر آب باران
باید پرنده باشی تا قدر پر بدانی
تقدیر پشت میله باشد فریب شیطان
تا چشم بهم فشاری پایان داستان است
فرصت اگر بسوزد عمری شوی پشیمان
خجلت ندارد اینکه بی او نمیتوانی
حتی نفس برآری یک لحظه ایی و یک آن
فرهاد گونه باش و بر عشق خود مصمم
ورنه همیشه باشی بر کرده ات پشیمان