کشورم همچو بیابان شده از قحطی عشق
همه جا بی سر وسامان شده از قحطی عشق
این چه ملکی است که ویران شده با نفرت و خشم
این چه خلقی است که نالان شده از قحطی عشق
همه وحشت زده و غرق در انده و عذاب
همه خلق هراسان شده از قحطی عشق
هر کجا می روم از یاس سخن می گویند
نا امیدی چه فراوان شده از قحطی عشق
کاری آغاز نکردیم و تمامش کردیم
خط آغاز چو پایان شده از قحطی عشق
تا به کی این همه برچسب به هم باید زد
شهرها مرکز بهتان شده از قحطی عشق
نفس راحت و آزادی و آرام خیال
آرزوهای جوانان شده از قحطی عشق
خبر مرگ ز هر گوشه کنار آمده است!
ای خدا مرگ چه آسان شده از قحطی عشق
شعر:آرمان داوری
چهارم بهمن ۱۳۹۷
همه جا بی سر وسامان شده از قحطی عشق
این چه ملکی است که ویران شده با نفرت و خشم
این چه خلقی است که نالان شده از قحطی عشق
همه وحشت زده و غرق در انده و عذاب
همه خلق هراسان شده از قحطی عشق
هر کجا می روم از یاس سخن می گویند
نا امیدی چه فراوان شده از قحطی عشق
کاری آغاز نکردیم و تمامش کردیم
خط آغاز چو پایان شده از قحطی عشق
تا به کی این همه برچسب به هم باید زد
شهرها مرکز بهتان شده از قحطی عشق
نفس راحت و آزادی و آرام خیال
آرزوهای جوانان شده از قحطی عشق
خبر مرگ ز هر گوشه کنار آمده است!
ای خدا مرگ چه آسان شده از قحطی عشق
شعر:آرمان داوری
چهارم بهمن ۱۳۹۷