پریِ زخم خورده ام!
کجاست حجم عشق تو؟
چه نام ها نبرده ای!
شراب ها نخورده ای!
تو ارث از کِه برده ای؟
که این چنین گرفته ای
به دامنت
دل مرا
کجاست مردِ مردها؟ تو از گلو به زیر هم
به تازیانه ای خوشی!
چه قدر حال ناخوشی؟
کجاست مادرت بگو؟
پدر کجاست نازنین؟
چقدر زجر می کشی!
چه ناله می کنی ز دل!
و او هَوار می زند
دم از شکار می زند!
هوس چه می کند؟
ببین!
جنازه ی تو بر زمین
میان جنگلی سیاه
و هیچ کس نمانده...آه
توبی تویی ترانه ام
تو دختری؛ بهانه ام
و قلک تو، بی صدا
شکست توی کوچه ها!
چقدر بود نازِ تو؟
دمای سوز و سازِ تو؟
کدام دستِ بی پدر
فتاد روی سایه ات؟
چرا نمی کشی نَفَس؟
چراست سینه در قفس؟
و دورِ سینه ات، چرا
هنوز زوزه می کشد؟
نگاه کن!
به زیر چانه ات، ببین!
و زخم شانه ات، چرا
هنوز سرگشاده است؟
ترانه ام بلند شو!
بهار، خانه مانده است
بهار خانه مانده است... حمیده عسکری
کجاست حجم عشق تو؟
چه نام ها نبرده ای!
شراب ها نخورده ای!
تو ارث از کِه برده ای؟
که این چنین گرفته ای
به دامنت
دل مرا
کجاست مردِ مردها؟ تو از گلو به زیر هم
به تازیانه ای خوشی!
چه قدر حال ناخوشی؟
کجاست مادرت بگو؟
پدر کجاست نازنین؟
چقدر زجر می کشی!
چه ناله می کنی ز دل!
و او هَوار می زند
دم از شکار می زند!
هوس چه می کند؟
ببین!
جنازه ی تو بر زمین
میان جنگلی سیاه
و هیچ کس نمانده...آه
توبی تویی ترانه ام
تو دختری؛ بهانه ام
و قلک تو، بی صدا
شکست توی کوچه ها!
چقدر بود نازِ تو؟
دمای سوز و سازِ تو؟
کدام دستِ بی پدر
فتاد روی سایه ات؟
چرا نمی کشی نَفَس؟
چراست سینه در قفس؟
و دورِ سینه ات، چرا
هنوز زوزه می کشد؟
نگاه کن!
به زیر چانه ات، ببین!
و زخم شانه ات، چرا
هنوز سرگشاده است؟
ترانه ام بلند شو!
بهار، خانه مانده است
بهار خانه مانده است... حمیده عسکری