تنهایی و هجوم خاطره و وسوسه
به سراغش میروم پاورچین و آهسته
میگشایم درِ صندوقچه خاطرات احساسی
چراغهای شرم همه در خاموشی
احساسم برمیخیزد از خواب دیرین
دوباره دست در دستهایش
حس گرمای تن و طعم لبهایش
گشوده شد گیسوانم
پیچید بوی عطر یادگاری
صدای نفسهایمان، سکوت، صدای موسیقی
میرقصم از خود بیخود
او نگاه میکند جذاب و خواهان
میچرخم و زلف میافشانم
تا به سویش برم افسون و اغوایم
پایم میلغزد روی ماشین اسباببازی
میکنم چراغ را روشن
تنهایم و باز خیسی تن
میچینم پر احساسم
میگذارمش در صندوقچه دل
تا شاید روزی دگر
محوتر شود مرز واقعیت و رویایم
به سراغش میروم پاورچین و آهسته
میگشایم درِ صندوقچه خاطرات احساسی
چراغهای شرم همه در خاموشی
احساسم برمیخیزد از خواب دیرین
دوباره دست در دستهایش
حس گرمای تن و طعم لبهایش
گشوده شد گیسوانم
پیچید بوی عطر یادگاری
صدای نفسهایمان، سکوت، صدای موسیقی
میرقصم از خود بیخود
او نگاه میکند جذاب و خواهان
میچرخم و زلف میافشانم
تا به سویش برم افسون و اغوایم
پایم میلغزد روی ماشین اسباببازی
میکنم چراغ را روشن
تنهایم و باز خیسی تن
میچینم پر احساسم
میگذارمش در صندوقچه دل
تا شاید روزی دگر
محوتر شود مرز واقعیت و رویایم