66 - دوست
بلوغِ بنفشِ نگاهِ تو خالى هوس است
و عشق میهمانِ واژگانِ کبودِ دانایی
تو اما مرا وسوسه بودنِ پس ِ هبوط
میانِ جهنم ِ ندانسته هاى این دنیا
چه زود عاشقانه رها کردی
سزاوار خاک بودم اگر بی تو ؛
به جبرِ آفرینشِ ماده بسیط و انرژی نامرئی
چگونه بودنم اختیار من باشد
و رفتن ؛
سمفونی سفیدِ آزادی
سبکبال و تا حدودِ مرزهای سخت استقلال
تو را اما عاشقانه دوست می دارم
در این جهانِ بی نشانه و مأوا
و دست در دست
همطراز تو
تا بینهایت آسمانِ آبی پوش
جایی که عرش
دنباله ی تکامل ما می شود
و من ،
مقابل تو در راه بی مقصد
حسین_زرتاب
1398/8/4
بلوغِ بنفشِ نگاهِ تو خالى هوس است
و عشق میهمانِ واژگانِ کبودِ دانایی
تو اما مرا وسوسه بودنِ پس ِ هبوط
میانِ جهنم ِ ندانسته هاى این دنیا
چه زود عاشقانه رها کردی
سزاوار خاک بودم اگر بی تو ؛
به جبرِ آفرینشِ ماده بسیط و انرژی نامرئی
چگونه بودنم اختیار من باشد
و رفتن ؛
سمفونی سفیدِ آزادی
سبکبال و تا حدودِ مرزهای سخت استقلال
تو را اما عاشقانه دوست می دارم
در این جهانِ بی نشانه و مأوا
و دست در دست
همطراز تو
تا بینهایت آسمانِ آبی پوش
جایی که عرش
دنباله ی تکامل ما می شود
و من ،
مقابل تو در راه بی مقصد
حسین_زرتاب
1398/8/4