به یاد اون روزا که بود لبخندی


به یاد اون روزا که بود لبخندی

صدات چقد گیرا و خوش لحنه بلبل زبونت رو خوب می فهمه تو تنها بازیگری در این صحنه دلم در زیر پاهاش پهنه تو از سوز عشق داری می سوزی چشاتو چون من به در می دوزی اونی که عاشق بود به طرز مرموزی شاید درشاعر:.آرش- سلطان عشق

صدات چقد گیرا و خوش لحنه
بلبل زبونت رو خوب می فهمه
تو تنها بازیگری در این صحنه
دلم در زیر پاهاش پهنه
تو از سوز عشق داری می سوزی
چشاتو چون من به در می دوزی
اونی که عاشق بود به طرز مرموزی
شاید در وا بشه پیشت بیاد روزی
از فشار زندگی خوردیم به بدبختی
تو هم چون منی افتاده ای در سختی
برات اشک ریختم وقتی که می رفتی
تو هم گریه می کردی بی منی وقتی
تو فک کردی که من غرق در وهمم
دلم سخت گشته و بی رحمم
باور کن حالتو خوب می فهمم
شاید این بوده از زندگی سهمم
تو هم چون من هنوز آرزومندی
شبا با اشک چشماتو می بندی
به یاد اون روزا که بود لبخندی
منو یاد کرده و گاه می خندی
نگا کردی چشام با حالت خاصی
بهم گفتی نگام کن هر چقد خواستی
چشات می گفت امروز میرم راستی
تو با رفتن منو با غصه آراستی
تو زندون خودت همیشه محبوسی
درون تنهاییات داری می پوسی
هنوزم شک داری و باز می پرسی
منو هر لحظه ای از دور می بوسی
سلطان عشق
20/2/94

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


تاج عالم