کلاغِ سیاهی
در سپیدیِ زمستان
در کوچه های مبهم واقعیت
در لا به لای
آه و ناله های دنبالهِ دارم،
عقب ایستاده
و تماشا می کند!
غرق شدنِ لبانِ ترک خورده ام را،
در بارانِ چشمانم
ای کاش
خواب باشد
این رفتنت ...
محمدرضانعمت پور
در سپیدیِ زمستان
در کوچه های مبهم واقعیت
در لا به لای
آه و ناله های دنبالهِ دارم،
عقب ایستاده
و تماشا می کند!
غرق شدنِ لبانِ ترک خورده ام را،
در بارانِ چشمانم
ای کاش
خواب باشد
این رفتنت ...
محمدرضانعمت پور