کجایی


کجایی

آرام دل و جان و روانم تو کجایی؟ هجران تو بگسسته امانم تو کجایی من غرق به سیلاب غمم دادرسی نیست دلدار و دل و جان و جهانم تو کجایی افتاده به بستر تن و سوداست روانم تسکین من آرامش جانم توشاعر:غزاله برومند

آرام دل و جان و روانم تو کجایی؟
هجران تو بگسسته امانم تو کجایی
من غرق به سیلاب غمم دادرسی نیست
دلدار و دل و جان و جهانم تو کجایی
افتاده به بستر تن و سوداست روانم
تسکین من آرامش جانم تو کجایی
هرگز به جهان نیست گلی همچو تو زیبا
زیبا رخ من ماه جبانم تو کجایی
ماندن به چنین دست سیاهی نتوانم
ای شمع شب تار زمانم تو کجایی
پرپر شده وردم که خزان آمده برمن
خورشید شفا بخش نهانم تو کجایی
آزرد تو را زخم زبانم گل باغم
ای کاش که می سوخت زبانم تو کجایی
ولله غزل حسرت دیدار تو دارد
با ز آ و از این غم برهانم تو کجایی؟


این شعر جزو اولین غزل های من درسال٩٢هست به زبان قدیمی و با تخلص غزل و البته هر دوی این ها در شعر جزو عیوب شعر محسوب میشود اینجا مینویسم به یادگار . انشالله در دفتر جدید اشعار جدید و پخته تری مینویسم که برای سال های٩٤-٩٨ هستند. لطفا تاجایی که امکان دارد شعر ها را نقد کنید که بسیار لذت میبرم.

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


کلمات پانتومیم | 350 سوژه سخت ،راحت ،خنده دار +150ضرب المثل