به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهشهای خبری ایرنا، میزگردی با عنوان «انتخابات ۹۸» و با حضور «محمد حسن قدیری ابیانه» فعال سیاسی اصولگرا و «رحمت الله بیگدلی» فعال سیاسی اصلاح طلب به میزبانی ایرنا برگذار شد. محور اصلی میزگرد این بود که نظام جمهوری اسلامی باید برای افزایش مشارکت مردم در انتخابات ۱۳۹۸ چه کاری انجام بدهد.
در همین راستا، ضمن پرداختن به چالشها و مشکلات افزایش مشارکت مردم در انتخابات پیش رو، دو طرف انتقاداتی را از جریان های سیاسی منتسب به دیگری مطرح کردند. در گزارش حاضر مشروح دیدگاهها و نظرات رحمت الله بیگدلی آمده است.
بیگدلی در ابتدا به توضیحی در باره چیستی و چگونگی انتخابات پرداخت و گفت: واژه انتخابات جمع واژهی عربی انتخاب است که از ریشه «نَخب» گرفته شده و به معنای بهگزینی است. این واژه، در اصطلاح به انتخاب نمایندگان مردم در فرایندهای انتخاباتی اطلاق میشود. در موضوع انتخابات ما با مسائل مختلفی مواجه هستیم. یکی مسئله حق رأی است. حق رأی مخصوص شهروندان یک کشور است. البته در برخی از کشورها، برخی از افراد بر اساس قانون از رأی دادن محروم هستند. در برخی از کشورها مانند «استرالیا» نیز شرکت در انتخابات اجباری است و اگر کسانی در انتخابات شرکت نکنند از طریق جریمه مالی تنبیه میشوند. در برخی از کشور انتخاب نامزدهای انتخاباتی توسط احزاب انجام میشود. در برخی از کشورهای غیر حزبی مانند کشور ما نیز افراد میتوانند به صورت مستقل کاندیدا شوند و حتی کاندیداهای حزبی نیز با نام حزب کاندیدا نمیشوند.
وی افزود: در کشور ما با وجود اینکه احزاب هم وجود دارند معمولاً کاندیداها با صفت فردی وارد انتخابات می شوند و مواجههی مجریان و ناظران انتخابات با کسانی که وارد انتخابات میشوند کاملاً مواجههای فردی است. کاری ندارند که این فرد، جزو فلان حزب هست یا خیر. اما متأسفانه در برخی موارد اگر فردی جزو برخی از احزاب باشد، نهادهای نظارتی با او برخورد سختتری خواهند داشت. در حالی که در کشورهایی که نظام حزبی دارند نفس عضو حزب بودن یک امتیاز محسوب میشود و سعی میکنند با دیدی بهتر به کسانی که کاندیدای حزبی هستند نگاه بکنند.
بیگدلی در ادامه گفت: نفس وجود انتخابات در یک کشور ما را به سمت زمان مند بودن مسوولیت مقامات کشور هدایت میکند. یعنی وقتی ما انتخابات را پذیرفتیم، باید زمانمند بودن زمامداری مقامات حکومتی را نیز بپذیریم. یعنی دوره حکومت افراد باید زمانمند باشد. وقتی که زمانمند شد باید انتخاب شوندگان در مقابل ملت پاسخگو باشند. پاسخگویی، هم به این صورت است که پاسخگوی سؤالات مردم باشند و هم در دوره زمامداری خودشان را در معرض داوری مردم قرار دهند؛ اینکه آیا این افراد در دوره زمامداری خودشان درست عمل کردهاند که مردم دوباره به آنها اعتماد کنند و رأی بدهند یا خیر. یعنی مردم واقعاً بتوانند در مورد مقامات حکومتی، از صدر تا ذیل داوری بکنند.
دخالت حاکمان در انتخابات
این فعال اصلاح طلب اظهار داشت: نکته دیگر در مورد انتخابات بحث کارزار انتخاباتی است. وقتی ما به کارزار انتخاباتی ورود پیدا میکنیم، با مسائل عدیده ای رو به رو میشویم. در همه جای دنیا این مورد وجود دارد و برای ما نیز ممکن است وجود داشته باشد. در کارزار انتخاباتی ممکن است با مشکلاتی مواجه بشویم. در کشورهای جهان سوم این موضوع بیشتر وجود دارد. یکی از این مشکلات دخالت حاکمان در انتخابات است. سعی میکنند که رقیب خودشان را از رقابت و از انتخابات بیرون بکنند. ولو از طریق اهرمهایی مانند قوهی قهریه، نیروی نظارتی و یا قدرت پلیس، سانسور و غیره باشد.
او ادامه داد: مورد دوم این است که قانون به نفع جریان حاکم باشد. یکی از مشکلاتی که ما در عرصه انتخابات داریم و باعث کاهش مشارکت مردم میشود و گاهی حتی به حداقل هم میرسد این است که برخی از جریان های سیاسی وقتی در قدرت قرار میگیرند سعی میکنند با تصویب یک سلسله قوانینی محدودسازی رقیب را قانونی بکنند. نهادهای غیر دولتی و نهادهای قدرت و ثروت غیر حاکمیتی با ارتباطاتی که با نهادهای حکومتی دارند سعی میکنند در روند انتخابات تأثیر بگذارند.
رسانهها و تضعیف اعتماد عمومی
بیگدلی گفت: نکته بعدی فقدان گفت وگوی سیاسی باز است که باعث به حداقل رسیدن مشارکت مردم میشود. اگر ما آزادی رسانهها را نداشته باشیم، یعنی انواع مختلف رسانهها آزاد نباشند و نتوانند عادلانه در جامعه اطلاعرسانی بکنند، هم در روند انتخابات اخلال ایجاد میشود و هم مشارکت مردم پایین میآید. یکی از مهمترین رسنهها در این مورد رسانه ملی است. باید رسانه ملی، که در هر کشوری از بیتالمال ارتزاق میکند و بودجه خود را از دولت می گیرد و از جیب مردم خرج میکند نسبتش با آحاد ملت یکسان باشد. یعنی رسانه ملی، واقعآً ملی باشد، تا بتواند هم آنچه را که در جامعه میگذرد برای مردم منعکس بکند و هم بتواند در میان مردم اعتمادسازی بکند و مشارکت سیاسی و اجتماعی مردم را افزایش دهد. باید همه مردم احساس بکنند میتوانند در رسانه ملی صدای خود را به گوش مردم برسانند. یعنی اینگونه نباشد که شخص بیست میلیون رأی بیاورد اما رسانه ملی دست کسانی باشد که هفت میلیون رأی آورده ند. یا در یک دوره ای ۲۴ میلیون به کسانی رأی بدهند اما در دوره مدیریت آنها رسانه ملی در دست کسانی باشد که ۲۴ ساعته آنها را بمب باران میکنند، برخلاف اراده ملی حرف میزنند. این موارد باعث میشود که مردم اعتماد خودشان را به رسانه ملی و نظام و بعد مشارکت سیاسی و اجماعی از دست بدهند. میگویند چه رأی بدهیم و چه رأی ندهیم وضعیت همین است. شاید اگر رأی ندهیم بهتر هم باشد، چون وقتی رأی می دهیم اینها بیشتر لج میکنند. در رسانه ملی و در خیلی از جاهای دیگر ملت را از حقوق خود محروم میکنند.
قانونی کردن محدودیتهای انتخاباتی
او در ادامه افزود: میخواهم مسئله تصویب قوانین را که خدمت شما عرض کردم کمی برجستهتر کنم. یکی از مواردی که باعث میشود مشارکت مردم خیلی پایین بیاید تصویب قوانین ناعادلانه است. وقتی قوه مقننه به هر طریقی در دست جریانی قرار گرفت سعی میکند برای تضمین ماندگاری همیشگی خود قوانینی را تصویب کرده و تصویب این قوانین در دست کسانی باشد که اراده ملی هیچ تأثیری در انتخاب آنها ندارد. درنتیجه آنها به گونهای عمل و رفتار میکنند که همواره انتخابات به شکل مهندسی شده برگذار شود.
وی گفت: وقتی که که ما آمدیم تمام نیروهای درجه اول، درجه دوم و درجه سوم یک جریان سیاسی را حذف کردیم و فضای انتخاباتی را طوری سامان دادیم که یک جریان بزرگ سیاسی حتی کاندیدای لازم را در یک شهر برای تنظیم لیست خود ندارد، مجبور میشود که برای تکمیل لیست خود از میان گزینههای جریان رقیب دست به انتخاب بزند. در چنین فضایی شاید مردم تحت تأثیر هیجانهای اجتماعی و سیاسی یک یا چند دوره در پای صندوق های رأی حاضر شوند و رأی بدهند، ولی در بستر زمان وقتی ببینند اراده ملی در دولت، در مجلس و سایر نهادها به شکل دیگری خودش را نشان می دهد. مطالبات مردم محقق نمیشود. این موارد باعث پایین آمدن مشارکت مردم میشود.
دخالتهای تخریبی حاکمان
بیگدلی اظهار داشت: نکتهی بعدی که مشارکت سیاسی و اجتماعی را پایین میآورد، دخالتهای تخریبی از طرف حاکمان در کارزارهای انتخاباتی است. حاکمان و کسانی که قدرت را در زمینههای مختلف اجرایی و غیره رسانه ملی را در دست دارند فضایی را برای تخریب رقیب ایجاد بکنند. مثلاً به آنها برچسب جاسوسی بزنند، برچسب آمریکایی و انگلیسی بودن بزنند. انواع و اقسام تخریب هایی را نثار آنها میکنند که هر کدام از آنها برای اعدام یک فرد کافی خواهد بود.
وی افزود: اگر واقعاً این برچسبها درست باشد نباید چنین افرادی در عرصه انتخابات حضور پیدا بکنند. و در مناسب قوهی مقننه و قوهی مجریه قرار بگیرند. در چنین مواردی دستگاه قضایی باید وارد شود و فردی را که جاسوس است و به رژیم اسرائیل و غیره وابسته است محاکمه و مجازات بکند، نه اینکه ما از یک طرف صلاحیت طرف را تأیید بکنیم و اجازه بدهیم در عرصه انتخابات وارد شود و لی از طرف دیگر، از فردای انتخابات در رسانه ها بمب بارانش کنیم که این فرد وابسته به رژیم صهیونیستی است.
دستکاری در مکانیسم انتخابات
بیگدلی گفت: نکته بعدی که میتواند در مشارکت سیاسی و اجتماعی مردم تأثیر منفی داشته باشد دستکاری در مکانیسم انتخابات است. برای جلوگیری از دستکاری در انتخابات معمولاً در دنیا سعی میکنند تمام مراحل انتخابات به صورت کاملاً شفاف و در معرض دید مردم برگذار شود. یعنی هیچ مورد مخفی وجود نداشته باشد. افرادی در صندوقهای رأی قرار بگیرند که مورد اعتماد باشند. نظارت جدی بر کار آنها وجود داشته باشد. هم مجریان انتخابات و هم کاندیداها باید نظارت جدی بر انتخابات داشته باشند. کاندیداها باید بتوانند تمام مراحل انتخاباتی را از لحظه رأی دادن افراد تا شمارش و اعلام آراء رصد بکنند. باید کاملاً شفاف باشد تا کسی نتواند در شمارش آراء اخلال ایجاد کند.
وی افزود: من خودم در مواردی دیده ام که چگونه آرای انتخاباتی را عوض کردهاند و حتی حکم محکومیت از دادگاه گرفتهام. یعنی برای فرماندار و برای معاون سیاسی که این کار را کرده بودند از دادگاه حکم انفصال از خدمات دولتی گرفتم. اسناد را بردم به شورای محترم نگهبان ترتیب اثر ندادند و انتخابات را تأیید کردند و طرف وارد مجلس شد ولی رفتم به دادگاه شکایت کردم و بعد از چند سال حکم گرفتم. برای مثال در موردی بود که امضای ۱۶ نفر را جعل کرده بودند. صورت جلسهها را جعل کرده بودند. یا صندوقها را پر از رأی کرده بودند. این کارها در زمان تجمیع آرا انجام شده بود، یعنی زمانی که از دید مردم به دور است. بنابراین، باید این فرایند شفاف باشد و در معرض دید مردم قرار گیرد تا مردم اعتماد پیدا کنند. چون بالاخره وجدان عمومی مردم، چه در انتخابات شوراها، چه در انتخابات مجلس و یا در انتخابات ریاست جمهوری میداند که به چه کسی رأی داده است.
او اظهار داشت: شاید در موارد خاصی بخشی از جامعه دچار خطا بشود اما اکثریت مردم خطا نمیکنند. در نظام جمهوری اسلامی اصل ششم قانون اساسی مقرر میدارد که در جمهوری اسلامی ایران باید امور کشور به اتکای آرای عموی اداره شود. از راه انتخابات، انتخاب رئیس جمهور، مجلس شورای اسلامی، اعضای شوراها و غیره باید از راه همه پرسی و انتخابات انجام شود. طبق اصل ششم قانون اساسی، اداره کشور باید بر اساس اراده ملی باشد. یعنی همه حاکمان کشور باید از طریق آرای ملت به صورت مسقیم و یا غیر مستقیم انتخاب شوند. انتخاب هم باید انتخاب واقعی باشد.
بیگدلی در ادامه گفت: در اینجا دو موضوع مطرح است: یکی وجه قانونی انتخاب است که در دنیا هم جاری است. همه دنیا بر بعد قانونی تکیه دارند. اما نظام ما چون علاوه بر جمهوری، اسلامی هم هست یک بعد شرعی هم در کنارش وجود دارد. یعنی اگر کسی واقعاً منتخب مردم نباشد، منتخب اراده ملی نباشد، انتخابش منبعث از اراده ملی نباشد؛ ما کاری کنیم با اعمالی از قبیل رد صلاحیت، مهندسی انتخابات و غیره حضور مردم را در انتخابات کم کنیم و باعث بشویم که بخشی از مردم در صحنه حاضر نشوند و از حضور نیروهایی جلوگیری کنیم که میتوانند نماینده واقعی مردم باشند، علاوه بر اینکه از نظر قانونی محکوم هستیم از نظر شرعی هم معصیت کاریم. یعنی باید هم در این دنیا پاسخگو باشیم و هم در آن دنیا. اگر سعی بکنیم از این عوامل محدود کننده خودداری بکنیم میتوانیم کاری کرد که مشارکت اجتماعی و سیاسی مردم افزایش یابد.
چرا مشارکت تحصیلکردگان پایین است؟
بیگدلی با اشاره به صحبتهای قدیری ابیانه گفت: مجموع کل فرمایش آقای قدیری ابیانه را میتوان در یک جمله خلاصه کرد و آن جمله هم این است که اگر مردم اهمیت قوه مقننه را بدانند در انتخابات شرکت میکنند و مشارکت اجتماعی افزایش می یابد. ما اطلاعات، آگاهی و سواد مردم را افزایش دهیم تا مشارکت سیاسی مردم افزایش یابد. من معتقدم که این گفته در جامعه ما از بنیان دچار یک اشکال اساسی است. آیا درصد مشارکت سیاسی در بین تحصیل کردگان، دانشجویان و دانشگاهیان و فرهنگیان ما که اهمیت جایگاه قوه مقننه را میدانند بالا است یا اقشاری که سطح تحصیلات پایینتری دارند. جواب این سؤال با یک نظر سنجی به دست میآید. علاوه بر نظر سنجی به صورت عملیاتی هم میتوان آن را به دست آورد.
او افزود: آیا درصد مشارکت سیاسی مردم در بین تحصیلکردگان و در شهرهای بزرگ که سطح آگاهی مردم بیشتر است یا در مثلاً روستاها و شهرهای کوچک؛ مثلاً در جاهایی که سطح تحصیلات و سطح آگاهی به اندازه شهری مثل تهران نیست. در میان اقشار مردم هم همینطور است. برای مثال مشاهده میکنیم که دانشگاهیان، تحصیلکردگان و نخبگان ما مشارکت اجتماعی پایینتری دارند. پس مشکل این نیست که مردم جایگاه قوه مقننه را درک نمیکنند، کاملاً هم درک میکنند. اتفاقاً کسانی که درک میکنند جایگاه قوه مقننه چیست مشارکت اجتماعی پایین تری دارند. قضیه این نیست، بلکه مشکل جای دیگری است. باید اگر صحبتی هم میکنیم در این مسیر باشد که ما در حین اینکه مردم جایگاه قوه مقننه را درک میکنند برای افزایش مشارکت آنها چه کاری باید انجام دهیم.
چه کسی میگوید شورای نگهبان نباشد؟
بیگدلی گفت: یکی دو نکته دیگر را آقای قدیری ابیانه گفتند که لازم است به آنها بپردازم. آقای قدیری ابیانه، گفتند کسانی هستند که میگویند شورای نگهبان نباشد. چه کسی میگوید که شورای نگهبان نباشد؟ کسی که قانون جمهوری اسلامی را پذیرفته، قانون انتخابات را پذیرفته و در انتخابات شرکت میکند اعلام میکند که من این سازوکار را قبول دارم، شورای نگهبان را هم قبول دارد.
او در ادامه اظهار داشت: اتفاقاً ما در جامعه فضایی را ایجاد کردهایم که بیشتر کسانی را رد صلاحیت میکنند که قانون اساسی جمهوری اسلامی را قبول دارند. بسیاری از افراد را میشناسم که تأیید صلاحیت شدند، اما با خود من صحبت کردهاند که ما اصلاً نه قانون اساسی را قبول داریم، نه آخوند را قبول داریم و نه شورای نگهبان را. این افراد تأیید صلاحیت میشوند، چرا؟ چون در منازعات سیاسی و درگیریهای جناحی حضور ندارند. حساسیتی در مورد آنها وجود ندارد. اما کسانی که پیشگامان این انقلاب بودهاند و در تأسیس جمهوری اسلامی نقش داشته اند رد صلاحیت میشوند.
وی گفت: افرادی هستند که قانون اساسی و نظام را قبول دارند اما میگویند که طبق قانون اساسی هر کسی در جای خودش قرار بگیرد، نه اینکه از یک اصل قانون اساسی برای به محاق بردن اصلی دیگر استفاده کنند. صحبت ما در مورد کسانی است که قانون اساسی را کاملاً قبول دارند و به این اعتراض دارند که چرا به قانون اساسی عمل نمیشود.
بیگدلی افزود: نکته دیگر این است که آقای ابیانه گفتند که ما باید کاری بکنیم که مردم افراد اصلح را انتخاب بکنند. بله ما باید برای مردم روشنگری بکنیم اما حق نداریم انتخاب مردم را ولو اینکه خطا بکنند محدود بکنیم. البته از نظر ما مردم مرتکب خطا میشوند. یکی از متفکران بزرگ جامعه ما، که در دنیا او را نظریهپرداز نظام جمهوری اسلامی میدانند، آیت الله شهید مرتضی مطهری است. در سلامت فکر و در اعتقاد شهید مطهری به اسلام و به تشیع واقعی که تردید نداریم. آقای مطهری می فرماید ملت اگر صد بار هم در انتخاب نماینده اشتباه بکند باز هم باید آزاد باشد و نباید بر او تحمیل کرد. مثلاً در انتخابی مانند انتخاب وکیل مجلس ممکن است شما که در فوق این جمعیت قرار دارید حسن نیت هم داشته باشید و واقعاً تشخیص شما این باشد که خوب است مردم فلان کس را انتخاب کنند و در عالم هم آن فرد واقعاً آدم خوبی باشد. اگر بخواهید این شخص را به مردم تحمیل کنید مردم تا قیامت رشد اجتماعی پیدا نخواهند کرد. باید آنها را آزاد گذاشت تا فکر کنند، تلاش کنند. کسی که میخواهد وکیل شود تبلیغات کند و کسانی هم که میخواهند انتخاب کنند با انتخاب خود به اشتباهشان پی ببرند و تجربیاتشان کامل شود. شهید مطهری میگوید اگر می خواهیم مردم را رشید بار بیاوریم باید به آنها قدرت انتخاب بدهیم.
چرا در طول ۴۰ سال گذشته که اجازه ندادیم «کمونیسم» و «خفاش شب» و... کاندیدا شوند ولی باز هم مشارکت پایین میآید؟
بیگدلی در نقد حرفهای قدیری ابیانه گفت: مشکلی که ما در مناظره با آقای قدیری ابیانه داریم این است که آقای دکتر ابیانه قواعد مناظره را رعایت نمیکنند. شما اول بحث فرمودید که از کسی اسم برده نشود ولی آقای قدیری ابیانه از آقای تاج زاده، از آقای حجاریان، آقای سحرخیز و غیره اسم بردند و حرف هایی را به آنها نسبت دادند که بنده با این که ۲۴ ساعته گفته ها و نوشتههای این افراد را دنبال میکنم هرگز این حرف ها را در جای ندیده و نشنیدهام. آقای قدیری ابیانه میگوید نظر این افراد این است که هر کسی که دلش خواست میتواند کاندیدا شود. وقتی قانون اساسی میگوید کاندیدای ریاست جمهوری باید از میان رجال سیاسی-مذهبی انتخاب شود کدام آدم دیوانهای میگوید یک بهایی هم میتواند کاندیدا شود. کدام آدم دیوانهای میگوید خفاش شب هم میتواند کاندیدا شود. این حرف هایی که آقای قدیری ابیانه گفتند جز در برخی سایتهای اصولگرا که به جعل مطالب شهره هستند در هیچجای دیگر دیده نمیشود. میخواهم بگویم این روش درستی نیست. هیچ انسان عاقلی در هیچجای دنیا، حتی در ملحدترین کشور دنیا هم نمیگوید خفاش شب میتواند کاندیدا شود. خفاش شب را میبرند دیوانه خانه، می برند زندان و یا می برند اعدام میکنند، نه اینکه کاندیدای ریاست جمهوری بشود. خواهش میکنم این بحث ها را مطرح نکنیم. یک جریان اصیل و ریشه دار سیاسی، که در یک انتخابات آزاد ۲۵ تا ۳۰ میلیون رأی دارد را با این حرف ها متهم نکنید. نباید اینگونه حرف بزنیم. الآن من می توانم از شخصیتهای اصلی اصولگرا نقل بکنم و حتی از کتابشان نقل بکنم که از بردهداری حمایت میکنند. به صراحت در کتابشان از بردهداری حمایت کردهاند. جالب اینکه در جایی این موضوع را مطرح کردم گفتند حرف خوبی زده است. برده داری چیز بدی نیست.
او افزود: میخواهم بگویم از افرادی نقل قول نکنیم که خودشان در اینجا حضور ندارند و یا یک سری مطالب را از برخی افراد نقل بکنیم و بر اساس آن حرفها، یک جریان بزرگ سیاسی را زیر سؤال ببریم درست نیست. ما باید به این سؤال جواب دهیم که چرا در طول ۴۰ سال گذشته که اجازه ندادیم بهایی و کمونیسم و خفاش شب کاندیدا شوند ولی باز هم مشارکت پایین میآید؟ باید به این سؤال پاسخ دهیم.
در سال ۱۳۸۴ اگر چوب هم مقابل آقای هاشمی قرار میگرفت پیروز انتخابات میشد
بیگدلی گفت: ما هیچگاه نگفتهایم که مردم اشتباه کردند به احمدی نژاد رأی دادند. بحث ما این نیست که مردم به چه کسی رأی دادهاند. بحث ما در باره سازوکارهای انتخاباتی است. در سال ۱۳۸۴ فضایی ایجاد شد که مردم بر اساس آن به احمدی نژاد رأی دادند. ما معتقدیم آقای هاشمی اشتباهاتی داشت که آن اشتباهات باعث شد هرکسی دیگر هم در دور دوم مقابل او قرار میگرفت برنده می شد.
وی افزود: ما در مورد مرحله اول سال ۱۳۸۴ حرف داریم. در این مرحله برخی اقدامات تشکیلاتی شد که هفتصد تا هشتصد هزار رأی آقای احمدی نژاد را ببرند بالا تا به مرحله دوم برود. حرف ما این بود که در این مرحله چه سازوکاری باعث شد که آرای آقای احمدی نژاد حدود هفتصد تا هشتصد هزار افزایش پیدا کند. من معتقدم در آن شرایط هرکس دیگری هم در مقابل آقای هاشمی قرار می گرفت انتخابات را می برد. بعدها آقای هاشمی خودش را ترمیم کرد و به صف ملت پیوست، و متوجه شد که اشتباه کرده است. آن زمان آقای «شمس الواعظین» به من زنگ زدند، گفتم که حتی اگر یک چوب هم مقابل آقای هاشمی قرار بگیرد پیروز میشود. چون در آن زمان علیه نظام تبلیغات بسیار وسیعی انجام داده بودند و آقای هاشمی را هم سمبل نظام می دانستند. او را سیبل قرار داده و در نتیجه شکست خورد.
بیگدلی گفت: اما حرف ما یک چیز دیگری است. ما نباید بحث را با نقل یک جمله از یک فرد منحرف کنیم و یک جریان سیاسی را زیر سؤال ببریم. ما در مورد جریانهای سیاسی حرف می زنیم نه در مورد افراد و اینکه فلان فرد چی گفته است. آیا به خاطر حرف کسی مثل آقای «رحیم مشایی» میتوانم یک جریان بزرگ مثل جریان اصولگرایی را زیر سؤال ببرم. اگر دولت آقای احمدی نژاد فاسد بوده است، آیا میتوانم بگویم همه اصولگرایان فاسد هستند.
اصولگراها خودشان را قیم مردم میدانند
او در ادامه اظهار داشت: مشکل اساسی دیگری که من به اساس تفکر جناب دکتر قدیری ابیانه و جریانی که منتصب با آن است وارد میدانم این است که آنها خودشان را قیم و متولی مردم می دانند. میگویند ما متولی مردم و اسلام هستیم. ما می فهمیم که مردم خطا ی کنند، اشتباه میکنند و با انواع و اقسام فضاهای روانی که برای خودشان ایجاد میکنند احساس میکنند که واقعاً قیم مردم هستند. چرا شما احساس میکنید که شما بیشتر از دیگران و حتی خانواده شهیدانی چون مطهری و بهشتی دلتان برای اسلام میسوزد؟ چرا فکر میکنید که مثلاً خانواده شهید بهشتی نمی فهمند، چرا فکر میکنید خانواده شهید مطهری نمی فهمند. دیگران هیچ عِرق ملی ندارند، منافع ملی را نمیفهمند و به کشور و اسلام هم خیانت میکنند اما شما هم متولی اسلام هستید، هم متولی دین و هم متولی مردم. ما باید این را از ذهن خودمان خارج بکنیم. یعنی باید نسبت تمام جریان های سیاسی با ملت یکسان باشد. کسی نباید خودش را متولی مردم بداند. اینجوری نیست که افرادی که در مسند قدرت قرار میگیرند، از صدر تا ذیل خودشان را متولی مردم بدانند.
بیگدلی ادامه داد: الآن که این همه فساد در کشور مطرح است کدام جریان سیاسی متهم است. کدام جریان سیاسی محکوم به اختلاس و فساد است. شما از دولت اصلاحات فقط یک وزیر پیدا بکنید که به فساد محکوم شده باشد. یا از مقامات عالی رتبه دولت اصلاحات یک مورد پیدا بکنید که محکوم به فساد شده باشد. اما هرچی محکوم به فساد در زندان هست متعلق به جریانی است که خودش را متولیاسلام و مردم می داند. یا خودش را متولی نظارت برای جلوگیری از ورود آدم های به مجلس و قوه مجریه و غیره می داند.
اگر عارف رئیس جمهور میشد نمی توانست مملکت را اداره کند
وی گفت: مشکل ما این است که یک جریانی گلوگاههای حاکمیت را به دست گرفته و جریان مقابل را به انواع و اقسام مختلف در بیان و در مقام تبلیغات محکوم میکند. اما هرچی فساد میبینیم از همان جریان است. الآن شما نگاه بکنید، معاون اول دولت احمدی نژاد اصولگرا کجا است. بقیه معاونانش کجا هستند. بعد میآیند گلوی جریانی را میگیرند و خفه میکنند و میگویند ما اجازه نمیدهیم شما کاندیدای ریاست جمهوری داشته باشید، کاندیدای مجلس داشته باشی و مواردی دیگر از این دست.
بیگدلی افزود: بعد طرف مجبور میشود به خاطر منافع ملی در انتخابات شرکت کند چون عدم شرکت در انتخابات را خلاف منافع ملی و موجب تضعیف نظام جمهوری اسلامی و آرمانهای انقلاب میداند. ناچار میشود یک لیستی را با نیروهای آقایان پر میکند. میآید عضو جامعه روحانیت، یعنی پدر معنوی اصولگرایان و تشکل محوری اصولگرایان را کاندیدای ریاست جمهوری خودش قرار میدهد. چرا؟ چون نمی خواهد در انتخابات شرکت نکند. بعد فردا آن بزرگوار هم می آید کل دولت را به دست آقایان میسپارد. حالا خودش اصولگرا، دولتش هم اصولگرا ام اصلاح طلبها رابه خاطر فسادهایی که در آن دولت اتفاق میافتد متهم میکنند.
وی در ادامه گفت: گناه اصلاح طلبها این بوده که گفتهاند درست است که آقای روحانی جزو جامعه روحانیت مبارز است، درست است که از اول عمرش تا الآن نیروی اصولگرا بوده، نیروی امنیتی بوده و همیشه در جریان مقابل ما تعریف می شده ولی نسبت به فلان کاندیدا عاقلتر است. اگر بیاید شاید ما با تکیه بر او جلو جنگ را بگیریم و پرونده کشور را از شورای امنیت بیاریم بیرون و اجازه ندهیم که مملکت تبدیل به سرزمین سوخته بشود. بعد ما را متهم میکنند به اینکه دولت اصلاحات این کارها را کرد. ما کجا دولت اصلاحات داریم. دولت اصلاحات از سال ۱۳۷۶ تا سال ۱۳۸۴ بود. شما در آن دولت شاخص فساد را نگاه کنید. آقای رفسنجانی هم هیچوقت نگفت که من اصلاح طلب هستم. او هم جزو جامعه روحانیت مبارز بود، تا آخر عمرش هم اصولگرا بود. منتهی در اواخر عمرش تمایل پیدا کرده بود به جانب ملت و نه به جانب اصلاح طلبها. منظور این است که تمایل به اراده ملی پیدا کرده بود.
بیگدلی گفت: توضیح میدهم که منظورم چیست. ما دو نوع اصلاحات در کشور داریم: یک نوع اصلاحات از بالا به پایین و یک نوع هم اصلاحات از پایین به بالا. اصلاحات اقتدارگرا و اصلاحات مبتنی بر دموکراسی. آقای رفسنجانی شخصی توسعه گرا بود. به دنبال توسعه بود. منتهی توسعه از نوع مدل چینی؛ توسعه از بالا به پایین. اما این نوع توسعه در کشور ما جواب نخواهد داد. آن زمانی که اینگونه فکر میکرد از مردم و اراده ملی فاصله گرفته بود. اما بعدها متوجه شد که این روش اشتباه است. بنابراین، نه آقای هاشمی رفسنجانی اصلاح طلب است که بخواهند به ما نسبت دهند و مثلاً بگویند فلان بچه اش فلان کار را کرده است و نه آقای روحانی اصلاح طلب است. همین الآن اگر از آقای روحانی بپرسید که شما اصلاح طلب هستید میگوید نه من، اصلاح طلب نیستم.
او ادامه داد: تنها نسبت آقای عارف هم با اصلاح طلبان این است که آقای خاتمی زمانی که رییس جمهور بود گفت من میخواهم یک فرد تکنوکراتی را بیارم که نظام ارتباطات ما را متحول بکند. اما اینکه آقای عارف را به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری معرفی کردیم و تأیید صلاحیت شد درست است، اما معرفی او به این خاطر بود که ما نتوانستیم نیروهای رده اول خودمان را معرفی کنیم. اگر آقای عارف میآمد هرگز نمی توانست این کشور را اداره کند. ما دنبال این بودیم که نیروهای درجه اولمان را کاندیدا کنیم. اما نتوانستیم.
وی اظهار داشت: الآن دولتی که آقای روحانی تشکیل داده عین کشتی نوح است، همه چیز توش هست الا اصلاح طلبها. اگر این دولت، دولت اصلاح طلبها است، چون آنها از آقای روحانی حمایت کردهاند باید توسط اصلاح طلبها اداره شود. چطور در دولت آقای احمدی نژاد یک نفر اصلاح طلب حضور نداشت. بنابراین، اگر ادعای ما این است که این دولت اصلاح طلب است باید مثل دولت آقای احمدی نژاد اعضای دولت، جز یکی دو مورد همه اصلاح طلب می شدند. نه اینکه تمام دولت و رئیس دولت اصولگرا باشد بعد بگوییم چون در فلان گوشه از دولت یک نفر هم اصلاح طلب وجود دارد، آن هم نیروی درجه چندم، پس این دولت اصلاح طلب است.
مردم از انتخاب بین بد و بدتر خسته شدهاند
بیگدلی گفت: آقای قدیری ابیانه میگوید اصلاح طلبها ۷ درصد دارند. پس نتیجه می گیریم که آقای روحانی با رأی اصولگرا ها پیروز شدهاند. یعنی هم «منتَخَب» و هم «منتَخِب» از اصولگراها بوده است. بنابراین نمیتوانند بگویند که دولت کنونی دولت اصلاح طلبها است.
وی افزود: نکته دیگر اینکه همه میدانند که وجود اصولگراها به نفع غرب است. اینکه آقای قدیری میگوید تمام دشمنان از «منافقین» تا «سیا» و غیره از روحانی حمایت میکردند اینگونه نیست. غرب با نمونه دموکراسی بومی و ملی ما مخالف است. در دوره آقای خاتمی ما از نظر غرب میشویم محور شرارت. آنها دوست دارند یکی مثل آقای احمدی نژاد سر کار باشد. چرا؟ چون میتوانند پرونده ما را ببرند شورای امنیت. و شرایط را آماده بکنند که آمریکا با پول دیگران به ایران حمله بکند. آمریکا دنبال این است که اصولگرایانی در کشور سر کار بیایند که به واسطه آنها کشور را به بنبست بکشاند و زمینهای را ایجاد بکند که بتواند سیاست های خودش را پیش ببرید.
او در نهایت اظهار داشت: به طور کل، از نظر من آنچه که مشارکت سیاسی را در کشور پایین آورده این است که ما تفکری داریم که خود را قیم مردم می داند. و و خود را تنها متولی اسلام و ملت و کشور می داند. اگر بخواهیم مشارکت اجتماعی افزایش پیدا کند. باید این تفکر را کنار بگذارند و اجازه بدهند مردم کاندیداهای خودشان را داشته باشند. واقعیت این است. ما که نمی خواهیم سر همدیگر را شیره بمالیم. می خواهیم بدانیم که آیا این محدودیتهایی که ایجاد کردهاند مشارکت مردم در انتخابات را بالا می برد. اگر واقعاً خواهان شرکت مرم هستیم باید کاری بکنیم که احساس بکنند در اداره کشور نقش دارند. مردم احساس بکنند که تمام جریانهای مختلف در عرصه انتخابات کاندیدا دارند و میتوانند رأی خودشان را بدهند. یعنی مردم دیگر از انتخاب بین بد و بدتر واقعاً خسته شدهاند. من در بازار هستم، در دانشگاه هستم در بین روحانیون حضور دارم، همه میگویند ما دیگر خسته شدهایم.