درگـهِ هـر که نشـستی قـدهی نامردی
نوش کردی و چه شد آنچه تو با ما کردی؟
یار ها در پی خود دیدی و در خواب شدی
تشنه در راه بمـاندیم و تو هم آب شدی
به سـرابی که تو را هدیه به جانم کرده
طلـبِ یاریِ تـو قامـت مـا خـم کرده
گر به او بسته دلت نیست دگر اسراری
تـو بمـان و خـطرِ خاطـره ای تکـراری
زلف تو میکـده و من شـهِ هشـیارانـم
عمری از دشتِ دلت در هوس بـارانـم
گر که یک جرئه ز دریای دلت میدیدم
همه جا مثـل مجانیـن نمـیرقصـیدم
تو که در چشم و دلت عالم دیگر داری
در کـنارم کـه بـمـانی غـم دیگر داری
تو که بر بام دلت عشق فدایی شده است
تو که فکرت به لب تشنه تداعی شده است
برو از خاطـرِ مـا ،چـون قدمـت راهِ جدا
ما به خیر و تو سلامت که سپردم به خدا
نوش کردی و چه شد آنچه تو با ما کردی؟
یار ها در پی خود دیدی و در خواب شدی
تشنه در راه بمـاندیم و تو هم آب شدی
به سـرابی که تو را هدیه به جانم کرده
طلـبِ یاریِ تـو قامـت مـا خـم کرده
گر به او بسته دلت نیست دگر اسراری
تـو بمـان و خـطرِ خاطـره ای تکـراری
زلف تو میکـده و من شـهِ هشـیارانـم
عمری از دشتِ دلت در هوس بـارانـم
گر که یک جرئه ز دریای دلت میدیدم
همه جا مثـل مجانیـن نمـیرقصـیدم
تو که در چشم و دلت عالم دیگر داری
در کـنارم کـه بـمـانی غـم دیگر داری
تو که بر بام دلت عشق فدایی شده است
تو که فکرت به لب تشنه تداعی شده است
برو از خاطـرِ مـا ،چـون قدمـت راهِ جدا
ما به خیر و تو سلامت که سپردم به خدا