ای آنکه برایت دل من مایه ننگ است
این ننگ برایت همه شب خسته وتنگ است
هر شب بگریزانیم از برزن عشقت
بیهوده تلاشی است که پایم لس و لنگ است
دانش عشق خردمندی و فرجادی نیست
کاندرین شیب خرد کودن ودنگ است
گر نباشی تو مرا نیست دلم یار مرا
دلم از بهر تو سالهاست که بی یار و ملنگ است
لول روی تو منم تو بگو تا چه کنم
بگشا لب که صدای تو به زیبایی آوای ترنگ است
دل من تنگ و دل سنگ تو با من در جنگ
تیر غم میزنی و فاش بگویی جنگ است
گر گهی دل به کسی دادی بیداد نمود
یاد خود آر که ((پاداش کلوخ انداز سنگ)) است
سد فند زدم ولی دلش نرم نکشت
گویی چه کنم کین دل او معدن سنگ است
این ننگ برایت همه شب خسته وتنگ است
هر شب بگریزانیم از برزن عشقت
بیهوده تلاشی است که پایم لس و لنگ است
دانش عشق خردمندی و فرجادی نیست
کاندرین شیب خرد کودن ودنگ است
گر نباشی تو مرا نیست دلم یار مرا
دلم از بهر تو سالهاست که بی یار و ملنگ است
لول روی تو منم تو بگو تا چه کنم
بگشا لب که صدای تو به زیبایی آوای ترنگ است
دل من تنگ و دل سنگ تو با من در جنگ
تیر غم میزنی و فاش بگویی جنگ است
گر گهی دل به کسی دادی بیداد نمود
یاد خود آر که ((پاداش کلوخ انداز سنگ)) است
سد فند زدم ولی دلش نرم نکشت
گویی چه کنم کین دل او معدن سنگ است