مترسک


مترسک

در خیابان های خالی از ریشه های پر هویت از نجابت مترسک هایی عمیق با حیله ایی خموش بجای آب ، ماه را در خاک نشان خلق می دهند... عابران با چشمانی پر از شبنم با رگه هایی از شب پنداری بی حاصل... غرق درشاعر:هومن کوچک پور

در خیابان های خالی از
ریشه های پر هویت از نجابت
مترسک هایی عمیق با حیله ایی خموش
بجای آب ، ماه را در خاک
نشان خلق می دهند...
عابران با چشمانی پر از شبنم
با رگه هایی از شب پنداری بی حاصل...
غرق در مناظره ،دود کوره پس کوره های
یاغی شهر با مهربانی نیاکان دیروزند....
و من خسته از روز های کال و شب های نرسیده
به فردا...
محو تکثیر خاک از دریاچه های بی آبم...
شاید فردا...
بر روی زمینی پر از الماس های شنی
صحبت از دریا ،رویا باشد
و نجابت غریبه ایی باشد میان خلق
و آیینه ها بجای فردا...
نفرین دیروز را انعکاس دهند...
و میان نعره های چالاک خشکسالی فکر
من ،حیران انار های پیر بی هویت
این درختان بی ریشه....
اسیر ....شاید فرداها...مانده ام...

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


هیچگاه موز و تخم مرغ را باهم نخورید