«امروز متفاوت خواهد»
نویسنده: ماریا سمپل
مترجم: ماندانا قهرمانلو
ناشر: قطره، چاپ اول: 1397
357 صفحه، 47000 تومان
***
«امروز متفاوت خواهد بود» پیش از هر چیز رمانی است اومانیستی که به خلق شخصیتهای مختلفی میپردازد اما همهی آنها را در پوشش واژهی «انسان» هم میتوان جای داد. محور همهی اتفاقات، «انسان» است با همهی دغدغهها و دردها و شادیهایش. با همهی آنچه که در دنیای بیرونش میگذرد و تفکراتی که پیوسته در درونش جاریست. النور فلاد، شخصیت اصلی «امروز متفاوت خواهد بود»، زنی هنرمند است که با همسرش جو و پسرش تیمبی زندگی میکند. یک روز تصمیم میگیرد که روز آرامی را همراه با پسرش بگذراند و از زندگی لذت ببرد اما اتفاقاً آن روز برایش پر از اتفاقات تکاندهنده و عجیب رقم میخورد؛ با دوستی قدیمی ملاقات میکند و کمکم خاطرات محوشدهای از گذشتهاش به سطح خودآگاه میآیند و هزاران سوال بیپاسخ، جواب داده میشوند. طی این مسیر به ظاهر معمولی و در گیرودار گرفتاریهای زندگی روزمرهی شهری، این تیمبی، پسر النور است که از بار دغدغههای عمیق انسانی میکاهد و با ذهن کودکانه و جستجوگرش، هر بار مسئلهی تازهای میآفریند.
طنز نهفته در شیوهی روایت نویسنده با طنز ذهنی و زبانی النور فلاد در هم میآمیزد و گاه تحلیلهایی کودکانه اما بسیار عمیق و انسانی به دست میدهد. عادات و علایق همسر و پسرش نیز مجموعهی متنوعی از موقعیتهای آشنا و خندهدار میآفرینند. تیمبی مثل هر کودک دیگری با سوالهای متعدد و پراکندهاش، به ظاهر موقعیتهای کلافهکنندهای خلق میکند اما در واقع شخصیت او بازتابی است از شخصیت پرجنب و جوش و کنجکاو مادرش. جو، همسر النور نیز با منطق همیشه هوشیار و آرامش ذاتیاش در بسیاری از مواقع خالق موقعیتهای طنزی است که در تقابل با رفتارهای النور شکل میگیرند.
بخش قابلتوجهی از رمان به گفتگوی درونی اختصاص دارد. گفتگوی النور با خودش، اطرافیانش و آنچه که در مورد آن فکر میکند و حتی پیشگویی اتفاقات پیرامونش و عکسالعملهای احتمالی خودش و دیگران در آن شرایط مفروض و هرگز رخ ندادهای که تنها در ساحت ذهن زندهاند. پرشهای ذهنی او گاه خط روایت را به شدت آشفته میکنند تا جایی که سررشتهی داستان از دست خواننده در میرود و ماجرا در ماجرا بدون ترتیب زمانی و فقط منطبق با آنچه که در ذهن النور جاری است، از پس هم میآیند. حتی گاهی اتفاقات واقعی با اتفاقات احتمالی و تخیلی ذهنش در هم میآمیزند و به موازات هم پیش میروند. گویی برای این شخصیت هنرمند و آفریننده، آنچه که رخ میدهد با آنچه که احتمال دارد رخ بدهد، ارزشی برابر دارند. این گفتگوی درون در بسیاری از موارد در مقام والد درون است که یا در حال انتقاد از خود است یا حمایت و همدلی با خود. گاه نیز در مقام کودک درون است و به خود وعدهی روزهای خوب و اتفاقات هیجانانگیز را میدهد. در بسیاری از مواقع اما این بالغ درون است که فعال میشود و به تجزیه و تحلیلهای منطقی میپردازد: «زمانی که آیوی دورههای خودیاریاش را میگذراند، یک بار گفت که زیر همهی خشمهای من ترس قرار دارد. من هم تا مدتها بعد نمیدانستم که زیر همهی ترسهایم چه چیزی قرار دارد، البته اگر فرض را بر این بگذاریم که چیزی زیر ترس وجود داشته. بعداً فهمیدم که اگر زیر خشم من ترس وجود داشته، پس زیر ترس هم عشق بوده. همه چیز به این نکته تنزل پیدا میکرد: آدم میترسد پدیدهی مورد علاقهاش را از دست بدهد... یعنی چیزی را که دوست دارد.»
سیلان ذهن النور دامنهی بسیار گستردهای دارد که به نوعی بازتاب شخصیت او و فعالیتهای متعددی است که به آنها میپردازد. بخش زیادی از این جریان سیال ذهنی در محیط کارش و در پیوند با همکارانش میگذرد. به علاوه او که تصویرگر و نویسندهی داستانهای مصور است، دائم در حال خلق شخصیتهای جدیدی برای کتابهایش و برنامههای کارتونی مختلف است. این حالت خلق دائمی، او را نسبت به محیط اطرافش و تجزیه و تحلیل احساسات و برخوردهای دیگران بسیار حساس کرده است. بخش خودآگاه ذهن او که دائم در حال کار و برنامهریزی و خلق است آن قدر قدرت یافته و ورزیده شده است که به شدت ناخودآگاه مرموز را پس میراند و مجال هیچ اظهار وجودی به آن نمیدهد. خاطرات تلخ و شیرین کودکیاش که در همان ناخودآگاه رنجور جای دارند، با تلنگرهایی اتفاقی ظاهر میشوند و او تصویرهای عجیبی را به خاطر میآورد که بخشی از هویت و گذشتهی او را تشکیل میدهند.
نویسنده در این کتاب بیش از هر چیز دیگری به «انسان» توجه داشته است و همهی آن چه که انسان میتواند خلق کند: از اندیشه تا تصویر، از خیال تا داستان. و همهی آنچه که این موجود دائم متفکر را خلق میکند: گذشته، سابقهی خانوادگی، کودکی، اندیشهها و گفتگوهای دورن، بازخوانش رفتارهای دیگران و تحلیل آنها و هزاران فاکتور تأثیرگذار دیگر. «امروز متفاوت خواهد بود» روایت «انسان» است که خود را میکاود: «ماه مه پنجاه ساله میشدم. دستاوردهایم؟ به نظر بیشتر آدمها، دستاوردها همان آرزوها و امیدهای واهی و دستنیافتنی هستند. من با عزم جزم تصمیم گرفته بودم که کل خواستههای زندگیام را محقق کنم؛ و دقیقاً همین کار را کردم، همراه با اعطای سپاسگزاری. همه چیز را محقق کرده بودم، جز دوستداشتن درست و حسابی آدمهایی که خیلی زیاد دوستشان داشتم.»