کسی با زور می خندد ...


کسی با زور می خندد ...

کسی روی خود از خورشیدِ عالمتاب می گیرد نگاهِ خسته اش را با کراهت قاب می گیرد میان دوست یا دشمن مردّد می شود گاهی سراغی از کلامی ساده و جذّاب می گیرد نمی خواهد، ولی زل می زند بر آینه شبشاعر:سهیلا مولاوردی


کسی روی خود از خورشیدِ عالمتاب می گیرد
نگاهِ خسته اش را با کراهت قاب می گیرد

میان دوست یا دشمن مردّد می شود گاهی
سراغی از کلامی ساده و جذّاب می گیرد

نمی خواهد، ولی زل می زند بر آینه شب ها
بجای شعرِ حافظ، فال با سهراب می گیرد

زمان دور خودش چرخید و او اصلا نمی داند
حواس اش را چگونه خلسه هایی ناب می گیرد!

کسی با زور می خندد به تصویری غریبانه
سرش در دست هایش رعشه ی اعصاب می گیرد

سر از جایی درآورده که فکرش درد می زاید
تقاصِ مردنِ اندیشه را از خواب می گیرد



سهیلا_مولاوردی

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


هیچگاه موز و تخم مرغ را باهم نخورید