دروغگو


دروغگو

(دروغگو) افسوس نبود با دلم صاف و زلال با هرکه بغیرِ من میرفت شمال در پاسخ هر تماس گفتم : جانم در پاسخ هر تماس میگفت : بِنال (کارگر) انگار همیشه این بَشَرشاعر:ساحل مولوی


(دروغگو)
افسوس نبود با دلم صاف و زلال
با هرکه بغیرِ من میرفت شمال
در پاسخ هر تماس گفتم : "جانم"
در پاسخ هر تماس میگفت : " بِنال "


(کارگر)
انگار همیشه این بَشَر شرمنده ست
از دختر ‌و همسر و پسر شرمنده ست
هر سیصد و شصت و پنج روزش ، بابا
از اینکه شده ست " کارگر " شرمنده ست



حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!



بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


عکس | قابی دیدنی از بازیگر زن پُرحاشیه در حرم امام رضا(ع)