چون رخسار تو مثل آتش است ابلیس میکند مرا
مثل یک شعله آتش میسوزاند پیکر مرا
گویی که رخسار تو شمشیر است میشکافد فرق سر مرا...!
همه شب در محراب عبادت وصف میکنم نام تو را با خدایم...!
بلکه قسمت من بکند تقدیرم غزل نام قشنگ تو را...!
در خلوت خویش همه جا هستی چهره ات تصویرم...!
کشیده ام سخت منت دوست را که کند تو را جز تقدیرم...
دوست هم نسخه تو را کرد تجویزم!
مثل یک شعله آتش میسوزاند پیکر مرا
گویی که رخسار تو شمشیر است میشکافد فرق سر مرا...!
همه شب در محراب عبادت وصف میکنم نام تو را با خدایم...!
بلکه قسمت من بکند تقدیرم غزل نام قشنگ تو را...!
در خلوت خویش همه جا هستی چهره ات تصویرم...!
کشیده ام سخت منت دوست را که کند تو را جز تقدیرم...
دوست هم نسخه تو را کرد تجویزم!