خیمه های عشق


  خیمه های عشق

نازنینا ، کیستی تو ، چیستی تو از کدامین سو ، کدامین کاروان عشق سویم آمدی تا برافرازی ، فراز قلب من آن خیمه های جاودان و دلنشین عشق را تا بسان نور زیبایی بتابی بر تمام تار و پود و هستی ام تاشاعر:منصور قیدرپور

نازنینا ، کیستی تو ، چیستی تو
از کدامین سو ، کدامین کاروان عشق سویم آمدی
تا برافرازی ، فراز قلب من
آن خیمه های جاودان و دلنشین عشق را
تا بسان نور زیبایی بتابی
بر تمام تار و پود و هستی ام
تا که بنمایی به من ، من را
تا به زیرم آوری از قله های پست خودخواهی
به خاکم درکشی
زان پس بسوزانی مرا با شعله های پر لهیب عشق
تا که بینم روزگارم را به چشم دل
تا ببینم شعله های آتشین سوختن را
بر دلی عاشق ، که حتی
اندرآن پس کوچه های مبهم
اعماق قلبم ، ذره ذره
من به چشم خویشتن آخر
نازنینم ، تو همان خورشید تابانی
کز پس آن ابرهای تیره و تاریک قلبم
سربر آوردی
تا که بنمایی به من ، دنیایی از نادیدنی ها را
که جز با چشم دل ، نتوان بدیدن نیک آنها را
بی گمانم تو همان آیینه ی اسرار هستی ، ماه من
آمدی تا باز بگشایی به رویم جلوه های راستین عشق را
تا بیفشانی شمیم جانفزای خلوت دلدادگی را
برتمام هستی ام
ای تمام عشق و شور و ، ای تمام هستی ام
آمدی جانا که بگشایی ز پای روح من
زنجیرهای محکم وابستگی هایم
تعلق های دنیایم ، ای رهایی بخش من
سر فرو می آرم اینک ، بر تو ای عشق عزیز
نازنینم ، از صمیم جان و قلبم ، دوستت دارم عزیز



منصور قیدرپور اردیبهشت 1398

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


6 مرزبان بازداشت شده به کشور بازگشتند