نجوای دل


نجوای دل

فقط خدا نجوای دل با شب نازخیالت شب نشینی داشتم با تو رویای قشنگ ودلنشینی داشتم می خرامیدم به باغ آرزوهای محال وسعت آغوش امنت سرزمینی داشتم مست چشمان تورا سودای هشیاری نبود درطوافشاعر:سروناز زندیه دولابی

فقط خدا

نجوای دل

با شب نازخیالت شب نشینی داشتم
با تو رویای قشنگ ودلنشینی داشتم

می خرامیدم به باغ آرزوهای محال
وسعت آغوش امنت سرزمینی داشتم

مست چشمان تورا سودای هشیاری نبود
درطواف قامتت، ایمان و دینی داشتم

آمدی درخلوت شبهای دل ساکن شدی
روزگاری که دلِ سرد و غمینی داشتم

دفتر شیرین شعرم رد پاهای تو شد
در گلستان دلت، روح الامینی داشتم

یوسف گم کرده چاهم پادشاه مصر بود
من زلیخایی میان آستینی داشتم

برخودم بالیده ام در هر زلال اینه
در دل ایینه ها ،حبل المتینی داشتم

والقلم شد سوره ی دلدادگی های خدا
با تب ِ والیسطرون،عرش ِ نگینی داشتم

"سروناز "باغ سبز آرزوهایت ، ببین
با تودرفصل خزان هم فرودینی داشتم

سروناز_زندیه
17 خرداد98
دلبداهه ای دلانه جهت اندکی دلتکانی...


حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


6 مرزبان بازداشت شده به کشور بازگشتند