قضاوت ممنوع


قضاوت ممنوع

قضاوت ممنوع تو جای من نیستی تا لمس کنی که چشم هایت قلبم را از جا کند مرا رها کن به سان پرنده ای سبکبال بگذار خاطراتت نوازش کنند موریانه ی روحم را تو زلیخا بودی و من یوسف گمگشته در نگاهم اشکشاعر:هوشنگ افخمی فرد

قضاوت ممنوع
تو جای من نیستی
تا لمس کنی
که
چشم هایت قلبم را از جا کند
مرا رها کن به سان پرنده ای سبکبال
بگذار خاطراتت
نوازش کنند موریانه ی روحم را
تو زلیخا بودی و من یوسف گمگشته
در نگاهم اشک مناجات می کرد با دیوار خداوندگار خویش
در سوی پیکان تو
اما
ریسه های دندان های سپیدت عشق بازی می کرد با چشم های سنگینم

حتما بخوانید: سایر مطالب گروه شعرنو

برای مشاهده فوری اخبار و مطالب در کانال تلگرام ما عضو شوید!


منتخب امروز

بیشترین بازدید یک ساعت گذشته


40 عکس نقاشی دخترانه جدید، ساده، زیبا، فانتزی و آسان برای پروفایل